سیروان منصوری؛ مجله حقوق ما: مسأله نژادپرستی یکی از نگرانیهای اصلی جامعه بینالملل است و هر روزه هزاران نفر قربانی اقدامات نژادپرستانه (سیستماتیک یا انفرادی) میشوند. از چالشهای مهم جهان معاصر که در زمینه نژادپرستی مطرح است میتوان به درگیریهای نژادی، بیگانهستیزی و مهاجرت اشاره نمود که به عنوان معضل در سطح جهانی مطرح شده است.
مجله حقوق ما برای واکاوی مساله نژادپرستی در ایران و همچنین، برای بررسی اسناد بین المللیای که تاکنون در مقابل این رفتار غیر انسانی به تصویب رسیده است با سینا یوسفی، حقوقدان و وکیل دادگستری گفتوگو کرده است.
این گفتوگو را در شماره ۲۱۱ مجله حقوق ما بخوانید
نژادپرستی، برتر و بهتر دانستن افراد یک نژاد نسبت به نژاد دیگر از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، قلمرو زندگی و مانند آنهاست و عقیدهای است که بر مبنای آن افراد بشر یکسان خلق نشدهاند و بعضی نژادها و اقوام نسبت به بعضی دیگر برتری و امتیازات بیشتری دارند.
در واقع، نژادپرستی باوری است که بر طبق آن یک گروه نژادی خود را برتر از گروههای نژادی دیگر میداند و مبنای آن برتریطلبی و تبعیض است. البته باید گفت برتریطلبی و تبعیض دایره شمول نژادپرستی را از تعریف لغوی آن که اختصاص به اصل، نسب، دوده و تبار دارد به رنگ پوست، زبان، مذهب، منطقه جغرافیایی و غیره گسترش میدهد. ریشه کلمه راسیسم یا همان نژادپرستی مشخص نیست و برخی اعتقاد دارند این کلمه از زبان فرانسه به زبان انگلیسی وارد شده است. نمود بارز نژادپرستی، برتر دانستن انسانهای سفیدپوست بر رنگین پوستان است که موجب تجارت برده از قرن شانزدهم تا نوزدهم و همچنین تشکیل حکومت آپارتاید در قرن بیستم شد.
در اسناد بینالمللی مختلف میتوان مقررههایی را در خصوص نفی نژادپرستی یافت. بند سوم ماده یک منشور ملل متحد «تحقق حقوق بشر و آزادیهای اساسی بر همگان صرف نظر از نژاد، جنسیت، زبان و مذهب» را از اهداف سازمان ملل قلمداد نمود و اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ در ماده یک اعلام داشت که: همه ابنای بشر آزاد آفریده شدهاند و در کرامت و حقوق برابرند.
کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض نژادی یکی از تلاشهای سازمانملل در مواجهه با نژادپرستی است که در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ تصویب شد و در ۴ ژانویه ۱۹۶۹ بصورت یک معاهده الزامآور بینالمللی لازمالاجرا گردید. ماده یک کنوانسیون به تعریف نژادپرستی پرداخته است. به موجب این ماده، "منظور از تبعیضنژادی در این کنوانسیون، هر نوع تمایز، تحریم، محدودیت یا رجحان است که بر نژاد و رنگ و تبار منشا ملی، قومی مبتنی باشد و هدف یا اثر آن، منتفی کردن یا لطمه زدن به شناسایی رسمی و برخورداری یا استفاده از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یا هر امری در امور عمومی با شرایطی یکسان باشد. "
این کنوانسیون در اسناد مختلف بر ضرورت احترام به تنوع فرهنگی به عنوان عامل اصلی جهت امحای نژادپرستی تاکید داشته و اعتقاد دارد که عدم مقابله با پدیده نژادپرستی و تبعیض نژادی باعث تشویق و تکرار این حرکات میشود.
تاکید بر اینکه قوانین مهاجرت باید مطابق با هنجارهای حقوق بشر و عاری از هر گونه نژادپرستی و تبعیض نژادی باشند، محکومیت مظاهر و اعمال نژادپرستانهای که علیه مهاجران در کشورهای مقصد اعمال میشود، شناسایی اینکه شرایط ناعادلانه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی محیط مساعدی را برای نژادپرستی و تبعیض نژادی ایجاد میکند و تاکید بر ضرورت برابری فرصتها در کلیه زمینهها بخصوص در زمینه توسعه به منظور امحای نژادپرستی و تبعیض نژادی، اشاره به اینکه آموزش و قانونگذاری دو عنصر مهم مبارزه با نژادپرستی هستند، تاکید بر اینکه قربانیان نژادپرستی باید امکان دادخواهی و پیگیری حقوق ضایعشده خود را از طریق مراجع قضایی داشته باشند و موارد بسیار دیگر از جمله مواردی هستند که اعضای کنوانسیون در اجلاسهای مختلف و تحت اسناد متعدد بر وجود آن تاکید کردهاند.
پس از روی کار آمدن حکومت پهلوی که اندیشه یکسانسازی فرهنگی در ایران در دستور کار قرار گرفت و رواج پیدا کرد تاکنون به اشکال مختلف شاهد تبعیض و حذف هویتهای غیرفارس در ایران هستیم.
مردمان ایران که متشکل از جمعیتهای فرهنگی، زبانی، مذهبی مختلف هستند با سیاست آسیمیلاسیون و ذوب و همسانسازی فرهنگی آماج تبعیضات مختلف قرار گرفتهاند که از نظر حقوقی و با استناد به کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض نژادی، در دایره نژادپرستی تعریف و گنجانده میشوند.
اندیشه مبتنی بر به رسمیت شناختن یک گروه قومی و یک هویت در ایران باعث تدوین سیاستهای مرکزگرایانه گردید که نتیجه آن را در ظهور پدیده کولبری در کردستان و سوختبری در بلوچستان و ترانسفر منابع طبیعی جنوب و آذربایجان به مناطق مرکزی شاهد هستیم. همچنین این اندیشه گاه به صورت قانون نوشته و گاه بصورت مقررهای شفاهی هویت مردمان غیرفارس ساکن در ایران را نشانه میرود که میتوان بعد سیستماتیک اندیشه نژادپرستی در ایران قلمداد نمود. قوانینی مانند محدودیت انتخاب نامهای غیرفارسی خصوصاً تورکی برای کودکان تازه متولد شده و مجبور بودن والدین به مراجعه به دادگاه و دادخواهی در این زمینه، ممنوعیت آموزش به زبان مادری و آموزش زبانهای مادری در مدارس، ممنوعیت پخش برنامه برای کودکان غیرفارس زبان با استناد به دستورالعمل صدا و سیما در این زمینه، مطرح شدن طرحهایی مانند بسندگی زبان فارسی که علیرغم انکار مسئولین حکومتی در بسیاری از مناطق ایران به اجرا گذاشته شده است، محدودیت استفاده از اسامی غیرفارسی برای واحدهای صنفی و موارد بسیاری که میتوان آن را در راستای حذف هویتهای غیرفارس در ایران قلمداد نمود. این سیاستها در سالهای اخیر موجب شکلگیری اعتراضات گسترده خصوصا در مناطق ترکنشین شده است که اعتراض به کاریکاتور روزنامه دولتی «ایران» که در آن ترکهای ایران به سوسک تشبیه شده بودند در سال ۱۳۸۵. یا اعتراض به برنامه فتیله که تحت عنوان برنامه کودک به تمسخر ترکها پرداخته شد در سال ۱۳۹۴ نمونههایی از آن میباشد.
بیگانهستیزی یکی از چهرههای نژادپرستی است که اغلب علیه مهاجران در یک کشور اعمال میشود. به گواه جامعهشناسان نگاه مردم ایران نسبت به مردم کشورهای همسایه اغلب نگاه از بالا به پایین بوده که در این مقوله نیز نقش دولت در تقویت چنین تفکری پررنگتر بنظر میرسد. در موضوع مهاجران افغانستانی در ایران باید گفت، بخش عمده تبعیضات اعمالی ناشی از قوانینی است که علیه مهاجران افغانی وضع و اجرا میشود.
طبق قوانین ایران، اقامت افغانستانیها در ۱۵ استان ایران ممنوع است و آنها برای رفت و آمد به برخی از شهرهای ایران مجبور به گرفتن برگه تردد با صرف هزینه گزاف هستند. داشتن اموال غیرمنقول به مانند دیگر افراد غیرتبعه ایران ممنوع است و علاوه بر آن خرید برخی از اموال منقول از جمله اتومبیل نیز برای آنها غیرقانونی تلقی میشود و حتی اخذ گواهینامه ایرانی را نیز ندارند.
آنها برای تمدید اقامت مجبور به صرف هزینه زیاد هستند و حتی پس از دههها اقامت در ایران نیز اجازه دریافت تابعیت و شهروندی ایران را ندارند. در این فضای تبعیضآمیز که ناشی از مقررات حکومتی است، ایجاد فضای افغانستیزی و تبلیغ تبعیض علیه آنها از طریق صداوسیما و رسانههای جمعی جنبه دیگری از تبعیضات اعمالی است که موجب نهادینه شدن رفتارهای نژادپرستانه علیه ایشان در جامعه میشود و در گسترش آن رفتارها حکومت نقش اساسی را ایفا مینماید.
علیرغم پیوستگی تاریخی مردمان افغانستان با ایران و اشتراکات فرهنگی و مذهبی و اشتراک زبانی با قسمتهای قابل توجهی از ایران، غیرپنداری و دیگرستیزی به علت حوادث تاریخی و همچنین تفاوتهای ظاهری و تفاوت در لهجه، مثل آتش زیر خاکستر عمل میکند و دولتهای حاکم بر دو کشور در شعلهور شدن این آتش نقش قابل توجهی دارند.
حکومتها برای پیش برد اهداف خود از تعلقات ملی سواستفاده میکنند و در حوادث اخیر و افزایش موج افغانستیزی بصورت بارز و مشخص شاهد چنین رویکردی از سوی رسانههای حکومتی بودیم که با ایجاد شایعه و تبلیغات ضد افغانی سعی در انحراف افکار جامعه به سمت موضوعاتی داشتند که تقریبا هم موفق عمل کردند.
در چنین مواقعی جامعه مدنی به کمک افکار عمومی آمده و جامعه را از پرت شدن در جاده نژادپرستی و تبعیض نژادی نجات میدهد که معالاسف در مورد اخیر و موارد مشابه دیگر، جامعه مدنی ایران خود تا حدی درگیر موضوع شده است.