حبس یا حصر خانگی گونهای از مجازات فرد توسط قدرت است که در آن شخص در منزل یا محل سکونت خود زندانی شده و اجازه خروج از آن را ندارد. زندانی طی حصر اجازه آزاد زیستن، رفت و آمد به محیط بیرون از خانه، ابراز عقیده و هرگونه ارتباط با بیرون از محیط خانه را ندارد. مجازات حصر در واقع نوع دیگری از زندان است که در آن حکومت یا فرد در قدرت، تصمیم میگیرد که به جای انتقال فرد به زندان که مستلزم طی مراحل حقوقی مثل محاکمه است، او را بدون طی هیچگونه روند حقوقیای در منزلش حبس کند. در طول تاریخ نمونههای فراوانی از حصر خانگی وجود دارد که در بسیاری از آنها فرد محصور در خانه طی مدت حصر جان خود را از دست داده است.
پیش از قرن بیستم، مجازات حصر خانگی جایگزینی برای آزادی مشروط بود، ولی در این قرن و با رواج دستبندها و پابندهای الکترونیکی که مکان حضور و تحرکات محکوم را به اطلاع ناظران میرساند، این مجازات شکل رسمیتری به خود گرفت. نخستین باری که یک قاضی به شکل رسمی حکم به حبس خانگی یک محکوم داد در سال 1983 بود. در این سال، مارک درایر وکیل نیویورکی متهم شد که از شرکتی که در آن کار میکرده 400 میلیون دلار کلاهبرداری کرده است. درایر با سپردن ده میلیون دلار وثیقه به جای رفتن به زندان، در آپارتمان خود در منهتن نیویورک زندانی شد.
جولیت لاپیدوس عضو تحریریه نیویورک تایمز در توضیح دلیل صدور احکام حبس خانگی به شکل رسمی، مقرون به صرفه بودن آن از نظر مالی را حایز اهمیت میداند. به گفته لاپیدوس، زندانی کردن یک فرد در آمریکا، سالی 26 هزار دلار برای دولت هزینه در بر دارد که این هزینه شامل غذا، آب، برق، حقوق زندانبانان، هزینههای عمومی زندان و ... است در حالی که حصر خانگی یک محکوم تنها سالی شش هزار دلار هزینه به جای میگذارد. به گفته لاپیدوس، حصر خانگی با توجه به تکنولوژی کنترل تحرکات محکوم، از جمله مجازاتهای رو به گسترش در آمریکا محسوب میشود.
در طول تاریخ، افراد مشهور زیادی به حبس خانگی محکوم شدند. گالیله از جمله مشهورترین افراد تاریخ است که در سال 1633 به اتهام اصرار بر ثابت بودن خورشید و گردش سیارههای دیگر از جمله زمین به دور آن، به حبس خانگی محکوم شد. وی تا سال 1642 در حصر خانگی به سر برد تا سرانجام در همین سال و در حالی که 77 سال داشت، در حصر جان سپرد. تاریخ معاصر، نمونههای فراوانی از حصر خانگی افراد مشهور، چهرههای اپوزیسیون و فعالین سیاسی دارد که بسیاری از آنها در حصر درگذشتند و برخی دیگر پس از سالها حبس خانگی با تغییر شرایط سیاسی، آزاد شده و به پستهای حکومتی رسیدند.
برخی نمونههای مشهور حصر خانگی
احمد بنبلا (15 سال)
بنبلا نخستین رییسجمهور الجزایر پس از استقلال این کشور از فرانسه بود. وی که سالها برای خاتمه بخشیدن به اشغال الجزایر توسط فرانسه مبارزه کرد، در سال 1954 جبهه آزادیبخش ملی را تاسیس کرده و به عنوان نماد انقلاب الجزایر علیه فرانسویها شناخته میشود. پس از پیروزی انقلاب و رسمیت یافتن استقلال الجزایر، بنبلا در سال 1963 به عنوان رییسجمهور الجزایر انتخاب شد ولی دو سال بعد، هواری بومدین وزیر دفاع وقت و از همرزمان سابق بنبلا در روند استقلال، علیه او دست به کودتا زد.
بنبلا در سالهای جوانی در فرانسه تحصیل میکرد. در سال 1939 و اندکی قبل از آغاز جنگ جهانی دوم به فوتبال روی آورد و عضو تیم مارسی فرانسه شد اما وقتی به او پیشنهاد امضای قرارداد حرفهای دادند، مخالفت کرده و گفت که تصمیم دارد به کشورش الجزایر بازگردد. در سال 1942 برای عضویت در ارتش فرانسه احضار شد و به خط مقدم نبرد در رم فرستاده شد. وی به خاطر شجاعتهایش در جنگ جهانی دوم، چهار مدال افتخار دریافت کرد و از جمله در سال 1944 و پس از سقوط رم، از دستان شارل دوگل مدال شجاعت ملی را گرفت که بالاترین نشان افتخار در فرانسه محسوب میشود.
بنبلا از سال 1954 رهبری انقلاب الجزایر را بر عهده گرفت تا سرانجام دو سال بعد فرانسه حاضر شد با میانجیگری تونس و مراکش با بنبلا و یارانش مذاکره کند. بنبلا که از قاهره عازم مذاکرات در مادرید شده بود، در میانه راه و در نخستین عملیات ربایش هوایی تاریخ، توسط فرانسویها ربوده شده و به دستور شارل دوگل در قلعه تروکان زندانی شد.
با پیروزی انقلاب الجزایر در سال 1962 بنبلا نیز پس از شش سال از زندان آزاد شده و به رهبری الجزایر رسید. هواری بومدین که از یاران نزدیک بنبلا در روند انقلاب بود و توسط وی به وزارت دفاع منصوب شده بود در سال 1965 با ادعای اینکه بنبلا از روند انقلاب منحرف شده و به اهداف آن خیانت کرده، علیه او دست به کودتای نظامی زده و او را به حبس خانگی تحت شرایط امنیتی بسیار شدید منتقل کرد. حصر خانگی بنبلا 15 سال ادامه داشت تا سرانجام در سال 1980 و با شروع ریاست جمهوری شاذلی بنجدید عفو شده و از حصر خانگی خارج شد.
بنبلا پس از آزادی تا سال 1990 با سیاستهای شاذلی بنجدید که منجر به بحران اقتصادی و سیاسی در الجزایر شده بود، مبارزه کرد ولی با شروع ریاست جمهوری عبدالعزیز بوتفلیقه، سیاست داخلی را کنار گذاشته و وقت خود را صرف دفاع از آرمان فلسطین و مخالفت با حمله نظامی آمریکا به عراق کرد. بنبلا در سال 2012 و در حالی که 95 سال داشت، درگذشت.
آنگ سان سو چی (15 سال)
آنگ سان سوچی در سال 1945 و در یک خانواده سیاسی و فعال به دنیا آمد. پدرش موسس ارتش میانمار و از رهبران استقلال این کشور از انگلستان در دهه چهل میلادی بود که در سال 1947 توسط رقیبش به قتل رسید. مادر آنگ سان سوچی به عنوان سفیر به هند و نپال اعزام شد و فرزندش این فرصت را یافت تا مطالعات تحصیلی خود را در دهلی انجام داده و لیسانس خود در رشته علوم سیاسی را از دانشگاه آکسفورد اخذ کند. وی پس از خاتمه تحصیلاتش به مدت سه سال تا 1972 در نیویورک و در سازمان ملل متحد به کار مشغول بود. آنگ سان سو چی در سال 1985 مدرک دکترای خود را در لندن دریافت کرده و سال 1988 به میانمار بازگشته و رهبری جنبش دموکراسیخواهی این کشور را بر عهده گرفت.
حکومت نظامی حاکم بر میانمار در سال 1990 در برابر فشارهای سیاسی تسلیم شده و اجازه برگزاری انتخابات ملی را صادر کرد. در این انتخابات حزب اتحادیه ملی به رهبری آنگ سان سو چی هشتاد درصد کرسیهای مجلس را از آن خود کرده و وی نخستوزیر منتخب مردم شد، اما حکومت از پذیرش نتیجه انتخابات خودداری کرد.
آنگ سان سو چی در سال 1995 توسط ماموران حکومتی بازداشت شده و به حبس خانگی منتقل شد. در سال 1997 و در پی بیماری سرطان همسرش مایکل اریس از پژوهشگران معروف حوزه برمه، فشارها به دولت میانمار برای آزادی آنگ سان سو چی افزایش یافت. در این سال پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیکهای جهان و کوفی عنان دبیرکل وقت سازمان ملل از جمله مشهورترین چهرههایی بودند که خواستار آزادی آنگ سان سو چی از حبس خانگی و فراهم شدن امکان ملاقات او با همسرش بودند که در آن زمان خارج از میانمار زندگی میکرد.
دولت میانمار، آنگ سان سو چی را تا سال 2010 به مدت پانزده سال به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و خرابکاری در حبس خانگی نگاه داشت. در نوامبر 2010 پس از پیروزی حزب همبستگی و توسعه ملی در انتخابات، حکم پایان حبس خانگی آنگ سان سو چی نیز امضا شد.
آنگ سان سو چی که در سال 1991 جایزه صلح نوبل را برده بود، پس از آزادی از حبس خانگی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و در سال 2011 اعلام کرد که برای ریاست جمهوری برمه نامزد خواهد شد. حکومت برمه با این استدلال که همسر وی خارجی بوده و در نتیجه فرزندش نیز خارجی محسوب میشود، رسیدن آنگ سان سو چی به مقام ریاست جمهوری را خلاف قانون خواند و با اینکه حزب وی در انتخابات سال 2014 اکثریت آرا را کسب کرده و فراکسیون قدرتمندی در مجلسین این کشور تشکیل داد ولی آنگ سان سو چی به ریاست جمهوری برمه نرسید.
حبیب بورقیبه (13 سال)
بورقیبه متولد 1903 سالهای پیش از شروع انقلاب تونس علیه استعمار فرانسه را در کشورهای مختلف سپری کرد. وی در سال 1933 فعالیت سیاسی خود را با تاسیس حزب قانون آزاد شروع کرد ولی یک سال بعد بازداشت و به جنوب تونس تبعید شد. در سال 1936 بعد از خروج از تونس به فرانسه رفته و دو سال بعد در جریان تظاهرات بزرگ تونسیها که توسط پلیس فرانسه به شدت سرکوب شد، بازداشت و به زندان مارسی و سپس لیون منتقل شد.
در سال 1942 و زمانی که آلمانیها بر فرانسه حکومت میکردند، متوجه حضور بورقیبه در زندان لیون شدند و او را به نیس و سپس به رم فرستادند تا سرانجام در سال 1943 به تونس بازگشت.
بورقیبه بین سالهای 1945 تا 1955 در خارج از تونس و در کشورهای مصر، آمریکا، هند، اندونزی، ایتالیا، انگلیس و فرانسه زندگی کرد تا سرانجام در سال 1952 که انقلاب تونس اوج گرفت در فرانسه بازداشت شد. پس از آن در سال 1955 دولت فرانسه مذاکره با بورقیبه بر سر استقلال تونس را شروع کرد تا با به نتیجه رسیدن این مذاکرات، از بورقیبه در ژوئن 1955 مانند قهرمانها در تونس استقبال شود.
بورقیبه در سال 1956 پس از امضای وثیقه استقلال تونس، محمد امین بای پادشاه این کشور را خلع کرده و به حبس خانگی فرستاد و خود به عنوان نخستین رییسجمهور تونس انتخاب شد.
بورقیبه در دوران ریاست جمهوری خود رفته رفته از یک چهره انقلابی به فردی دیکتاتور تبدیل شد به طوری که در سال 1974 قانون اساسی تونس را تغییر داده و خود را رییسجمهور مادامالعمر کشور خواند. وی که به آتاتورک تونس هم مشهور است، با حذف حجاب، دادن حق رای به زنان، منع چند همسری و حذف دادگاههای شرعی در تونس، تحولی عمیق در جامعه تونس ایجاد کرد.
در سال 1984 و در پی افزایش قیمت نان، تظاهرات مردمی بزرگی در تونس به راه افتاد که توسط نیروهای دولتی به شدت سرکوب شد. این تظاهرات عظیم مردمی که به انقلاب نان معروف است، صدها کشته بر جای گذاشت تا پس از تنها یک روز قیمت نان به وضعیت سابق خود بازگردد. بورقیبه پس از این اتفاق، زینالعابدین بنعلی را از ورشو لهستان فرا خوانده و او را مسوول سازمان امنیت تونس کرد.
بنعلی سه سال بعد از انقلاب نان، در کودتایی آرام و بدون خونریزی، بورقیبه را برکنار کرده و خود ریاست جمهوری تونس را برعهده گرفت. بنعلی همچنین بورقیبه را به حبس خانگی فرستاد و انتشار هرگونه خبر یا عکسی از بورقیبه در تونس را ممنوع کرد. حبس خانگی بورقیبه تا 13 سال بعد در سال 2000 طول کشید تا سرانجام بورقیبه در 97 سالگی در حصر جان سپرد. وی در مدت حصر خانگی چندین بار دست به خودکشی زد که همگی آنها ناموفق بودند.
نیکیتا خروشچف (7 سال)
خروشچف متولد 1894 از چهرههای مهم سیاسی شوروی سابق محسوب میشود. وی در سال 1958 پس از مرگ ژوزف استالین به رهبری شوروی رسید و در یکی از اقدامات جنجالبرانگیز خود، طی یک سخنرانی؛ جنایتهای صورت گرفته در زمان رهبری استالین را محکوم کرد. خروشچف در این سخنرانی معروف با عنوان «کیش فردپرستی و نتایج آن» تنها به بخشی از جنایتهای استالین اشاره کرده و از برخی افراد اعاده حیثیت کرد، چرا که در اواخر حکومت استالین رابطه بسیار نزدیکی با او داشت و در صورت پرداختن بیشتر به جنایات رخ داده در آن دوره، خودش نیز به نوعی متهم میشد.
وی در دوره زمامداری خود شوروی را به رقیبی جدی برای آمریکا در عرصههای مختلف سیاسی و نظامی تبدیل کرد، به طوری که با اختصاص بودجه اصلی کشور برای توسعه صنایع نظامی و فضایی، موفق شد در دهه شصت رقابت فضایی را با ارسال نخستین فضانورد (یوری گاگارین) از آمریکا ببرد.
خروشچف تا سال 1962 موقعیت خوبی به عنوان رهبر حزب کمونیست شوروی داشت، اما با افزایش سن، اعتماد نزدیکانش را از دست داد. همزمان شوروی نیز با بحران اقتصادی مواجه شد تا زمانی که لئونید برژنف به سمت دبیرکل دوم حزب کمونیست رسید. برژنف در سال 1963 دست به کودتایی ناموفق علیه خروشچف زد.
یک سال بعد از این کودتا و در حالی که خروشچف برای گذراندن تعطیلات به ساحل دریای سیاه رفته بود با تلفن به مسکو احضار شد تا در جلسهای فوری برای بررسی وضعیت کشاورزی شرکت کند. وی که از نیت برژنف و نزدیکانش برای کودتا مطلع شده بود، به مسکو بازگشت و بدون مقاومت از منصبش کنار رفت.
در حالی که اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست خواستار مجازات خروشچف به اتهام برنامهریزی اقتصادی غلط و تصمیمات خودسرانه بودند، برژنف به عنوان رهبر جدید شوروی با این امر مخالفت کرده و خروشچف را به حبس خانگی منتقل کرد.
نیکیتا خروشچف از سال 1964 در ویلایی واقع در حومه مسکو تحت مراقبتهای امنیتی شدید به سر میبرد تا سرانجام در سال 1971 پس از هفت سال حصر خانگی درگذشت.