فروردين ۹۴ از كميسيون امنيت ملی مجلس خبر رسید که تلاش برای اصلاح مادهای از قانون مدنی آغاز شده تا به اين ترتيب تسهيلاتی برای ارايه تابعيت ايرانی به «رزمندگان»، «ايثارگران» و «نخبگان غيرايرانی» به وجود آيد مدتی پس از آن، مركز پژوهشهای مجلس متنی را در سايت خود منتشر كرد با عنوان «اظهارنظر كارشناسی درباره طرح اصلاح ماده ٩٨٠ قانون مدنی جهت تسهيل اعطای تابعيت به رزمندگان، ايثارگران و نخبگان غيرايرانی».
فروردين ۹۴ از كميسيون امنيت ملی مجلس خبر رسید که تلاش برای اصلاح مادهای از قانون مدنی آغاز شده تا به اين ترتيب تسهيلاتی برای ارايه تابعيت ايرانی به «رزمندگان»، «ايثارگران» و «نخبگان غيرايرانی» به وجود آيد مدتی پس از آن، مركز پژوهشهای مجلس متنی را در سايت خود منتشر كرد با عنوان «اظهارنظر كارشناسی درباره طرح اصلاح ماده ٩٨٠ قانون مدنی جهت تسهيل اعطای تابعيت به رزمندگان، ايثارگران و نخبگان غيرايرانی».
حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس روز بیستم فروردین در مصاحبه با فارس گفت: «در جلسه کمیسیون امنیت ملی مجلس طرح اصلاح ماده ٩٨٠ قانون مدنی جهت تسهیل اعطای تابعیت به رزمندگان، ایثارگران و نخبگان غیرایرانی بررسی و مقرر شد پیشنهادها در جلسه بعدی مورد بررسی قرار گیرد و تصمیمگیری شود. کشورها تلاش میکنند تابعیت خودشان را حفظ کنند و بهراحتی تابعیت به غیرهموطنان ندهند، اما برای افرادی که ظرفیتها و توانمندیهایی دارند باید فکری کرد».
«فکری کردن» کمیسیون امنیت ملی مجلس البته در رفت و برگشتهای طرح به سرانجامی نرسید تا در نهایت حجتالاسلام محمدعلی شهیدی رییس بنیاد شهید روز نهم شهریور ۹۴ اعلام کرد که «اعطای تابعیت ایرانی به رزمندگان خارجی منتفی شده و دیگر مطرح نیست». به گفتهی او، برای بررسی طرح مجلس شورای اسلامی مبنی بر اعطای تابعیت ایرانی به کسانی که دولت ایران «رزمندگان خارجی» مینامد، نشستی در کمیسیون امنیت ملی مجلس با حضور نمایندگان وزارت کشور، وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات برگزار و در آن تصمیم گرفته شد که این موضوع در حال حاضر منتفی و از دستور کار خارج شود «ولی در عوض به این دسته افراد اجازه اقامت در ایران داده خواهد شد».
هدف از این طرح اعطای تابعیت ایران به رزمندگان خارجی و عمدتا افغانستانی بود که در قالب نیروهای نظامی ایران به سوریه فرستاده میشوند. پیش از این هم، در سالهای جنگ بین ایران و عراق اتباع خارجی بسیاری در قالب نیروی نظامی ایران در جبههها مشغول جنگ بودند؛ افرادی غالبا شیعه که در سالهای ابتدایی انقلاب تحت تاثیر فضای موجود با ایده «دفاع از اسلام» خانه و زندگی خود را در کشورهایشان رها کرده و به جبهههای جنگ رفتند.
اما جنگیدن افراد برای کشوری غیر از کشور خودشان و سپس بهرهمندی احتمالی از امتیازاتی مانند اخذ حقوق مادی، تابعیت، اقامت و دیگر تسهیلات؛ سابقهای طولانی دارد. مصوبات بینالمللی، فردی را که برای کشوری غیر از سرزمین اصلی خود میجنگد و در مقابل امتیازاتی میگیرد، «مزدور» تعریف کرده است. تفاوت مزدور با رزمنده و سرباز نظامی در این است که یک رزمنده به شکل داوطلبانه یا انجام خدمت نظامی برای دفاع از میهنش وارد جنگ شده و در این اقدام نفعی برای جامعهی خود فرد وجود دارد؛ اما فرد مزدور برای شرکت در جنگ کشوری دیگر، انگیزههایی غیر از میهندوستی دارد؛ انگیزههایی مثل فرار از مشکلاتی که در کشورش با آنها دست به گریبان است، دریافت حقوق، کسب امتیازات مختلف یا حتی انگیزههایی دینی و مذهبی.
کنوانسیون ژنو مصوب ۱۹۴۹ مزدور (Mercenary) را فردی بیگانه تعریف کرده که در یک درگیری مسلحانه برای کشوری غیر از کشور خودش میجنگد و هدفش کسب دستاوردی از این جنگ است و با همین هدف، تخصص یا توانایی خود را در خدمت اهداف کشوری دیگر قرار میدهد و در نتیجه مشروعیت قانونی ندارد.
مزدوران در طول تاریخ معمولا از افراد در حاشیه و فقرا یا کسانی بودند که با وضعیت دشواری در کشور محل تولد خود مواجه بودند. ابن خلدون، حاکمان و پادشاهان را نصیحت کرده بود که در جنگهای خود و برای تثبیت پایههای قدرتشان از رزمندگان خارجی استفاده نکنند، چرا که «امکان ندارد بتوان وفاداری این افراد را تضمینشده به حساب آورد». به گفتهی ابن خلدون، «هر ملکی که برای حمایت از خود به رزمندگان و مزدوران خارجی متوسل شود، سرنوشتی جز فروپاشی نخواهد داشت».
نیکولا ماکیاولی متفکر ایتالیایی نیز به مانند ابن خلدون، نگاهی منفی نسبت به رزمندگان خارجی داشت. او آنها را «باری اضافی بر دوش ارتش» و «خطری برای دولت» ارزیابی کرده و گفته: «اعتماد یک حاکم به رزمندگان خارجی باعث افزایش نگرانیها میشود چرا که اگر فردی مزدور باشد و برای کشوری دیگر بجنگد، از مفهوم اتحاد و وفای به عهد و به شکل کلی وفاداری تهی شده و بعد از خاتمه جنگ به خطری برای کشور تبدیل میشوند.
ولیام اولتمن نویسنده و روزنامهنگار مشهور هلندی در مورد هر فردی که برای کشوری دیگر میجنگد، گفته «این افراد غالبا به خاطر اهداف غیر میهنپرستانه خود در جنگها به سمت رفتارهایی کشیده میشوند که به ذهن کسی نمیرسد و سربازان واقعی آنها را انجام نمیدهند؛ چرا که در اصل و از ابتدا هدفهای دیگری را در مشارکت در جنگ جستوجو کردهاند».
تاریخ استفاده از رزمندگان خارجی
استفاده از اتباع بیگانه در جنگها، قرنهای متمادی سابقه دارد. در سال ۱۲۸۸ قبل از میلاد و مشخصا در زمان فرعون رامسیس دوم، مصریها در نبرد خود با حیثیهای کادیز از رزمندگان خارجی استفاده کردند. موفقیت مصریها در استفاده از رزمندگان خارجی باعث شد پادشاهان دیگر کشورها نیز به صرافت این کار بیافتند. داریوش دوم پادشاه ایران در جنگ خود علیه برادرش ویشتاسپ در سال ۴۰۱ قبل از میلاد از هزاران رزمنده یونانی در ارتش خود استفاده کرد. زینفون شاگرد سقراط در زمره کسانی بود که به طمع دریافت حقوق مادی و زندگی در پادشاهی ایران، افرادی را جمع کرده و به لشکر ایران پیوست. این عده حتی در جنگ میان ایران و یونان نیز با کشور اصلی خود جنگیدند.
در حمله اسکندر کبیر به ایران، هر دو طرف یونانی و ایرانی از سربازان خارجی فراوانی در ارتش خود استفاده کردند. رومیهای باستان در جنگهای خود لشکرهای مخصوص خارجیها داشتند به طوری که افراد غیر رومی به عضویت این لشکرها درآمدند. امپراتوری روم در آن زمان، بیکاران و اتباع فقیر کشورهای تحت نفوذ خود را به عضویت ارتش درآورده و سپس با تغییر قانون به هر فرد خارجی که در قالب ارتش روم با بیگانگان میجنگید، تابعیت روم میدادند.
قرطاجیهای تونس نیز ارتشی متشکل از لیبیاییها، فینیقیها و اسپانیاییها تشکیل دادند تا بدین ترتیب حجم خسارتهای ارتش خودی را کم کنند. قرطاجیها، بعدتر و با خاتمه جنگهای خارجی خود از این نیروها به خاطر عدم وجود حس میهندوستی در سرکوب اعتراضهای داخلی استفاده کردند.
بیزانسیها دیگر قومی بودند که از تجربه مصریهای باستان استفاده کرده و ارتش خود را به گونهای تشکیل دادند که بلیزاریوس سزار روم در مبارزه با آنها، با ارتشی چند ملیتی مواجه شد که بعدتر دو گروه از این ارتش چند ملیتی، مسوولیت حفاظت از پادشاه بیزانس را هم به عهده گرفت.
حتی پس از خاتمه جنگهای مختلف در اروپا و زمانی که برای سالها صلح در این قاره حاکم بود، مزدوران خارجی بیکار نبودند؛ به طوری که ژیسکار یکی از افراد با نفوذ ایتالیا در قرن یازدهم، ارتشی مجهز متشکل از سربازان خارجی تشکیل داده و به راهزنی و اعمال رعب و وحشت اقدام کرد و در سال ۱۰۵۹ میلادی از پاپ گریگوری چهارم خواست تا او را به عنوان پادشاه ایتالیا به رسمیت بشناسد. ویلیام کبیر فاتح، دیگر فرد مشهوری بود که ارتشی شامل سربازان فرانسوی، ایتالیایی و نورماندی تشکیل داد تا با پادشاه بریتانیا وارد جنگ شود.
در سال ۱۴۷۴ لویی یازدهم پادشاه فرانسه، قراردادی با سوییس به امضا رساند که بر اساس آن فرانسه میتوانست در مقابل پرداخت حقوق یا اعطای تابعیت، از اتباع سوییس در ارتش خود استفاده کند. این توافقنامه ۳۵ سال پا بر جا بود تا در سال ۱۵۰۹ پاپ جولیوس دوم، شش هزار سوییسی را در قالب ارتش خود موسوم به «اتحاد مقدس» گرد آورد تا با سربازان فرانسوی که از قضا بسیاری از آنها سوییسی بودند وارد جنگ شده و آنها را از خاک ایتالیا بیرون کند.
در نیمه قرن نوزدهم، جمهوری سوم فرانسه سربازان خارجی بسیاری را در قالب گردان بزرگی به نام «گردان خارجیها» سازماندهی کرد که گفته میشود سی هزار عضو داشت. فرانسویها از این نیروهای خارجی در حمله به الجزایر و اشغال این کشور در سال ۱۸۳۰ استفاده کردند. سالها بعد و در جریان جنگهای جهانی اول و دوم، الجزایریها بخشی از ارتش فرانسه را در جنگ با ایتالیای موسولینی تشکیل دادند. در جنگ ویتنام نیز نیروهای خارجی بودند که در قالب ارتش فرانسه وارد جنگ شدند تا در نهایت در سال ۱۹۵۴ فرانسه از جنگ ویتنام خارج شد و سربازان الجزایری را نیز بدون اعطای تابعیت به کشور خود بازگرداند. این نیروها در الجزایر بودند تا در سال ۱۹۵۹ شارل دو گل فرمان انحلال گردان خارجیها را صادر کرد. افراد این گردان پس از آن که در اخذ تابعیت فرانسه و مهاجرت به این کشور ناکام ماندند، به صحرا رفته و در جنگهای داخلی این کشور شرکت کردند.
انگلستان در این زمینه به فرانسه هشدار داد که از سربازان بیگانه نمیتواند در ارتش خود استفاده کند. بریتانیا در سال ۱۸۷۰ قانونی را تصویب کرده بود که بر اساس آن استفاده از سربازان خارجی در ارتش بریتانیا ممنوع بود. با این حال، بریتانیا به این قانون پایبند نبود و در سال ۱۹۰۴ ارتشی را با استفاده از هندیها تشکیل داد که در نبردهای مختلف خود از آنها استفاده کرده و سپس به آنها تابعیت بریتانیا اعطا کرد.
بریتانیا بعدتر و پس از جنگ جهانی اول در جریان اشغال عراق، از گردان ششم ارتش خود استفاده کرد که تماما از هندیها تشکیل شده بود. پس از اشغال عراق، بریتانیا نیرویی موسوم به «ارتش لیوی» تاسیس کرد که اعضای آن کردها و خارجیهایی بودند که بریتانیا به عراق برده بود. نوری سعید نخستوزیر وقت عراق با انگلیسیها پیمانی محرمانه امضا کرد که از این نیروها برای تاسیس گردانی خارجی استفاده کند و حقوق آنها را نیز بپردازد. هنگامی که بریتانیاییها قصد ترک عراق را داشتند از نیرویی خارجی مشتمل بر سربازان یهودی استفاده کردند تا اعتراضهای عراقیها و تلاش آنها برای استقلال از بریتانیا را سرکوب کنند.
با ظهور ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت جدید جهان در میانه قرن بیستم، وضعیت به همان منوال ادامه یافت. ارتش آمریکا در سال ۱۹۶۴ از سربازان خارجی و عمدتا آسیایی برای مبارزه با ویتکنگها استفاده کرد تا بدین ترتیب بتواند ویتنام شمالی را به جنگی گسترده بکشاند و این اتفاقی بود که عملا رخ داد. نیروهای خارجی تا پایان جنگ ویتنام و شکست آمریکا، در کنار ارتش این کشور با هموطنان خود جنگیدند و پس از جنگ در سال ۱۹۷۵ اکثر آنها به آمریکا مهاجرت کرده و تابعیت این کشور را دریافت کردند.
علیرغم اینکه کشورهای اروپایی مثل بریتانیا و فرانسه، استفاده از سربازان خارجی در قالب ارتش ملی را ممنوع کرده بودند، ولی این عمل تا سال ۲۰۰۳ در جنگهای مختلف ادامه داشت تا سرانجام در سوم آوریل این سال، فرانسه قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن، هر فرد خارجی که در جنگ شرکت کند به پنج سال زندان و ۷۵هزار یورو جریمه محکوم میشود. بر اساس این قانون، افرادی که خارجیها را در ارتش به کار میگمارند و به آنها وعده پول یا دریافت تابعیت میدهند به هفت سال زندان و ۱۰۰ هزار یورو جریمه محکوم میشوند.
روند ممانعت از شرکت خارجیها در جنگهای کشوری دیگر در قرن بیستم و بیست و یکم ادامه یافت. ماده ۹۵۹ از فصل هجدهم قانون آمریکا، صراحت دارد که «هر فردی که در خاک آمریکا، کسی را از ملیت دیگری تشویق به عضویت در ارتش کرده یا او را به عضویت ارتش درآورد و یا فرد خارجی را برای دستیابی به اهدافی اجیر کند یا از او به عنوان تکتیرانداز، نیروی دریایی یا زمینی مشارکتکننده در جنگ استفاده کند به هزار دلار جریمه نقدی یا سه سال حبس یا هر دو محکوم میشود».
اگر چه اعطای تابعیت ایرانی به افغانستانیها و خارجیهای مشارکتکننده در جنگهای ایران ـ به خصوص در سوریه ـ در مجلس به تصویب نرسید، ولی استفاده از این نیروها قدمت زیادی داشته و به نظر میرسد که هر جایی جنگی جاری باشد، گروهی به امید فرار از وضعیت دشوار زندگی خود یا دریافت ما به ازای مادی یا تابعیت، به نفع کشور ثالث وارد جنگ شوند.