آفاق ربیعیزاده؛ مجله حقوق ما:
از سالهای گذشته تاکنون، فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا) در چندین نوبت از احتمال مجازات فوتبال ایران به دلیل جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاهها خبر داده است. در حال حاضر در سراسر دنیا، ایران و افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، تنها کشورهایی هستند که در آنها، زنان حق ورود به ورزشگاهها را ندارند.
روحانیون شناخته شده شیعه که به برخی از آنها «مرجع تقلید» هم گفته میشود، از جمله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بارها در اظهار نظرهای خود، صریحا با ورود زنان به ورزشگاهها مخالفت کردهاند.
برای نمونه، در سال ۱۳۸۲ و همزمان با ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در ایران، خامنهای در واکنش به احتمال لغو ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها، در نامهای خطاب به وزیر کشور، چنین اقدامی را «ممنوع و خلاف» توصیف کرد و اعلام کرد سرپیچی از دستورات شرعی در این زمینه، «تخلف محسوب میگردد.»
همچنین در سال ۱۳۸۵ و حدود یکسال پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، بار دیگر احتمال لغو ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها مطرح شد. غلامحسین الهام سخنگوی دولت وقت، در یک نشست مطبوعاتیِ رسمی اعلام کرد: «رهبر جمهوری اسلامی در ارتباط با حق ورود زنان به ورزشگاه گفته است نظر مراجع تقلید محترم شمرده شود و در این مورد تجدید نظر شود. دولت هم طبق نظر رهبر عمل خواهد کرد.»
از دهه ۷۰ شمسی به اینسو اما کمپینها و حرکتهای مدنی متعددی از سوی مدافعان حقوق زنان برای دستیابی زنان به حق ورود به ورزشگاهها در ایران انجام شده است. با این وجود، حکومت اسلامی در ایران تاکنون حاضر به رعایت حق ورود زنان به ورزشگاهها نشده است.
تونیا ولی اوغلی کنشگر حقوق زنان و قهرمان پیشین شنا در ایران، بر این باور است که مسأله زنان و ورزش زنان با تمامیت حکومت اسلامی و اساسا دیدگاه مذهبی اسلام، مغایرت دارد. مجله حقوق ما برای بررسی موضوع حق ورود زنان به ورزشگاهها در ایران با او گفتگو کرده است.
پرسش: به نظر شما علت اصلی مخالفت حکومت جمهوری اسلامی با حضور زنان در ورزشگاهها و حتی برخی رشتههای ورزشی چیست؟ به عبارتی دیگر، چرا تصویر زنِ فعالِ ورزشکار یا حتی هواداران تیمهای ورزشی، برای مسئولان، تصویری ممنوع و قبیح است؟
پاسخ: به نظر من مسأله زنان و ورزش زنان با تمامیت حکومت اسلامی و اساسا دیدگاه مذهبی اسلام، مغایرت دارد. مسأله ورزش زنان، مسأله قوز بالا قوز برای جمهوری اسلامی است. هیچ تعریفی از ورزش و تحرک زنان در محیط بیرون از خانه در اسلام وجود ندارد. وقتی حکومتی قوانین خود را بر اساس اسلام مینویسد، مسلما نمیتواند برای این حوزه راه چارهای بیابد.
جامعه ایران تجربه وجود پایههای ورزش زنان و عادتهای زنان به محیطهای خارج از خانه را قبل از وجود جمهوری اسلامی داشته است. این دستاوردها چیزهایی نیستند که یک شبه به دست آمده باشند تا بتوان یک شبه یا حتی با ۴۰ سال حکومت جمهوری اسلامی برچیده شده و بتوانند دوباره زنان را به خانه برگردانند.
این موضوع به دیدگاه اسلام و مذهب راجع به زنان و جسم آنان برمیگردد که مهمترین آن کنترل جسم زن و فاعلیت اوست. ورزش و تحرک زنان در چارچوب فلسفه حجاب میگنجد. وقتی زن در حجاب پوشانده شود به این معناست که او به عنوان یک عنصر و انسان فعال پذیرفته نمیشود. بنابراین در یک دیدگاه اسلامی، حضور یک زن ورزشکار جدا از اینکه در چه رشتهای فعالیت کند، به یک مسأله مشکلساز تبدیل میشود.
اسلام، حکومت اسلامی و مسئولان جمهوری اسلامی، تمام تلاش خود را میکنند تا زن را در کنترل خود قرار دهند. زمانیکه یک زن در یک محیط ورزشی، عاملیت خود را نشان میدهد، با جسم خود حرکت و با مغز خود فکر میکند و بازی را پیش میبرد. این امر برای دختران نوجوان و کودک هم آموزههایی در خود دارد. این درست نقطه مقابل مسأله حجاب اجباری است. ورزش زنان جدا از حجاب بر سر کردن اجباری دختر بچه هفت ساله نیست. از نقطه نظر مذهبی، دختر بچهها باید از هفت سالگی که وارد مدرسه میشوند به این حجاب عادت کنند تا این مسأله در ۹ سالگی عادیسازی شده و آنها با این شیوه پوشش دست و پا گیر، حرکتهای خود را تنظیم کنند.
جمهوری اسلامی در مجموع و در روند ۴۰ سال و اندی که حکومت کرده، در این زمینه موفق نبوده است. به همین دلیل هم با مقوله حجاب اجباری سر و کار دارد. حجاب اجباری، موضوعی جدا از مسأله ورزش زنان نیست. همه این مسائل حلقههای یک زنجیراند که به یکدیگر مرتبط هستند. باز شدن یکی میتواند باعث فرا رفتن و آزادی بیشتر برای زنان باشد، در عین اینکه محدود کردن و بسته نگه داشتن آن میتواند به همان نسبت، مردان جمهوری اسلامی و تفکر مردسالاری و اسلامسالاری را تقویت کرده و از رشد زنان جلوگیری کند.
پرسش: با در نظر داشتن ساختار ایدئوژیک حکومت، اساسا جمهوری اسلامی، توان و ظرفیت پاسخگویی به مطالباتی از قبیل رفع محدودیت برای حضور زنان در ورزشگاهها و عرصه عمومی فعالیتهای ورزشی را دارد؟
پاسخ: هرگز دیدگاه و ایدئولوژی جمهوری اسلامی با تعریفی که از خود و قانون خود دارد و آنچه که به اجرا میگذارد، خصوصا با ایجاد آپارتاید جنسی و تبعیض جنسی-جنسیتی که بهگونهای واضح در ورزش ایجاد کرده و آن را همراه با سیاست جداسازی جنسیتی دنبال میکند، در جهت تغییر این شرایط نخواهد بود.
اما از آنجا که جمهوری اسلامی از جنبهای میخواهد از ورزش در مجامع بینالمللی بهعنوان سفیر اسلام استفاده کند و رونق ورزشی را هم به همین دلیل دنبال میکند، راغب است که در این فضا حضور داشته باشد اما با «مردان» خود.
در اساسنامه فدراسیونهای بینالمللی و کمیته ملی المپیک تبعیض جنسی-جنسیتی پذیرفته نیست. همچنین در سازمان ملل و کمیته حقوق بشر، موضوع حقوق و کرامت انسانی افراد امر بسیار مهم است. انسانها باید در انتخاب محل زندگی آزاد باشند و بتوانند به آسانی تصمیم بگیرند در کدام جلسه و برنامه شرکت کنند. جمهوری اسلامی وقتی اقدام به امضای پذیرش قوانین فدراسیونهای بینالمللی یا جهانی میکند و برای مثال، قوانین فدراسیون جهانی فوتبال یعنی فیفا را امضا میکند، باید از آن تبعیت داشته باشد. این روزنههای قانونی بینالمللی برای ما کنشگران این عرصه میتواند راه را باز بگذارد تا به جمهوری اسلامی از این طریق اعمال فشار کنیم. شاید که این فشارها در آینده جواب دهد. قاعدتا نتیجه پایدار نیست اما از این طریق میتوانیم به دستاوردها و موفقیتهایی دست پیدا کنیم.
پرسش: درکنار ساختار ایدئولوژیک حکومت، آیا میتوان فرهنگ عمومی در زمینه ورود زنان به استادیومها و در کل ورزش زنان را قسمتی از موانع پیش پای آنان دانست؟ برخورد طرفداران مرد فوتبال و حتی فوتبالیستها و ورزشکاران در این موارد غالبا خنثی بوده است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
پاسخ: مسأله فرهنگ هرگز از ضوابط و رفتارهای اجتماعی جدا نیست اما تنها به آن محدود نمیشود. اگر قانون کارآمدی وجود داشته باشد، الزام رعایت آن توسط حکومت میتواند مؤثر بوده و باعث فرهنگ سازی شود. ممنوعیت حضور زنان، تنها به فرهنگ عمومی محدود نیست. جداسازی جنسیتی از قوانین حکومت اسلامی است که در جامعه ترویج میشود. آنها این جداسازی را در زمینههای مختلف بهویژه در رابطه با ورزش اعمال کردهاند.
بیش از ۴۰ سال پیش و در دوران قبل از حکومت جمهوری اسلامی، زنان در مدارس، دانشگاهها، محیط کار و در عرصههای مختلف اجتماعی حضور داشتند و در این زمینه فرهنگ سازیهایی صورت گرفته بود. جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری، جداسازی و ایجاد فضاهای مطلق برای زنان را در دستور کار قرار داد. این مسأله در مترو و اتوبوسها و در حال حاضر با ساختن پارک و کشیدن دیوار، با اجبار پیش میرود. البته رویکرد افراد در بسیاری از شهرهای بزرگ متفاوت بوده است. در خانوادهای که دارای فرزندان دختر و پسر است و همچنین در روابط اجتماعی میان فامیل و آشنایان، زن و مرد و دختران و پسران کودک و نوجوان حضور دارند. بنابراین باید پایه و اساسی را در اختیار نسل جوان قرار داد. حکومت جمهوری اسلامی اما این توان را ندارد که جوانان و کودکان را قانع سازد. یعنی برای فرهنگ سازی، مسأله اقناعی در این سیستم وجود ندارد بلکه با اجبار و تحکم آن را پیش میبرد. امروزه بهخاطر وجود شبکههای اجتماعی و اینترنت و کوچک شدن دنیا، این رویه را نمیتواند با نسلهای بعدی پیش ببرد. از این رو فرهنگسازی جمهوری اسلامی به ضد خود تبدیل شده است.
بنابراین تصور من این است که فرهنگ سازی، آنگونه که مسئولان جمهوری اسلامی میگویند، وجود ندارد اما موانع آن ایجاد شده است. آنها با ایجاد محدودیت، اجازه نمیدهند فرهنگی که در سطح جهان در حال پیشروی است، در ایران هم پیش رود.