/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

شلیک به چشم‌ها؛ تلاش نافرجام حکومت ایران برای وحشت افکنی

6 مه 23 توسط مجله حقوق ما
شلیک به چشم‌ها؛ تلاش نافرجام حکومت ایران  برای وحشت افکنی

آفاق ربیعی زاده؛ مجله حقوق ما: به دنبال قتل مهسا امینی، دختر جوانی که پس از بازداشت توسط نیروهای گشت ارشاد، جان خود را از دست داد، دست‌کم ۵۰۰ شهروند ایرانی در جنبش اعتراضی‌ای که از ۲۵ شهریور تا حدود ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ به‌طور پیوسته در سراسر ایران ادامه یافت، کشته شدند. هرچند نهادهای نظامی و امنیتی در برخی از مناطق ایران نظیر استان سیستان و بلوچستان و چند شهر کُردنشین، به‌طور گسترده از اسلحه جنگی استفاده کردند اما در سایر نقاط، بیشتر معترضان بر اثر شلیک تفنگ‌های ساچمه زن کشته یا مجروح شده‌اند.

از جمله موارد برجسته در بین گزارش‌های موجود از روش‌های سرکوب مأموران امنیتی در جریان خیزش سراسری ۱۴۰۱، شلیک هدف‌مند گلوله‌های ساچمه‌ای به چشم‌ها و صورت شهروندان معترض است. به‌نحوی که شمار زیادی از شهروندان بر اثر این شلیک‌ها، بینایی یک یا دو چشم خود را از دست داده‌اند.

این گفت‌وگو را در شماره ۱۹۴ مجله حقوق ما بخوانید

همچنین، در جریان سرکوب خشونت‌بار خیزش سراسریِ ۱۴۰۱ به دست مأموران امنیتی، گزارش‌هایی درباره برخی از زنان حاضر در اعتراضات خیابانی منتشر شده که مأموران امنیتی اندام‌ تناسلی و پستان‌های آنها را با گلوله‌های ساچمه‌ای هدف قرار داده‌اند.

مجله حقوق ما، برای بررسی بیشتر دلایلِ این سرکوب‌های خشونت بار، با آیدا قجر، روزنامه‌نگارِ ساکن پاریس، گفت‌و‌گو کرده است.

 

  • طبق تحقیقات انجام شده و همچنین بر اساس گزارش‌هایی که از سوی کادر پزشکی در ایران منتشر شده، مأموران امنیتی در جریان خیزش سراسری ۱۴۰۱ به شکل خشونت‌بارتری به سمت زنان حاضر در اعتراضات خیابانی شلیک کرده‌اند. به‌نحوی که مأموران امنیتی در برخی از موارد به‌غیر از چشم‌ها، اندام تناسلی زنان را هدف قرار داده‌اند. به‌نظر شما چنین رویکردی چه دلایلی دارد و در چه ساختار ارزشی می‌توان این رویکرد را تحلیل کرد؟

 

طبق اعلام پزشکانِ شاغل در برخی از بیمارستان‌ها در ایران، دست‌کم ۵۰۰ نفر در تهران و حداقل ۸۰ نفر از شهروندان در کردستان بر اثر آسیب‌های ناشی از سلاح‌های ساچمه‌زن در مراکز درمانی بستری شده‌اند اما احتمالا گستره آسیب دیدگان ناحیه چشم بسیار بیشتر از این تعداد است.

 

همچنین، حسین کرمان‌پور، رئیس بخش اورژانس بیمارستان سینا در تهران، اعلام کرده، در جریان اعتراضات سراسری، سر، صورت و اندام جنسی زنان هدف شلیک گلوله ساچمه‌ای قرار گرفته است. شهادت پزشکان دیگری هم در این زمینه وجود دارد.

نخست باید بر این نکته تأکید کنم که در اینکه حکومت جمهوری اسلامی ایران، ضد زیبایی و ضد زندگی است و همچنین سیستم حکومتیِ جمهوری اسلامی، سیستمی علیه زیبایی و زندگی است که قصد نابودیِ ارزش‌های استاندارد جهانی، (کلیشه‌ای یا غیر کلیشه‌ای) مربوط به لذت بردن از زیبایی و زندگی را دارد، شکی نیست اما من نمی‌دانم بر اساس چه آماری مطرح شده که فقط زن‌ها هدف گلوله ساچمه‌ای قرار گرفته‌اند یا اینکه بیشتر قربانیان زن بوده‌اند. همچنین این ادعا وجود دارد که مأموران امنیتی قصد داشته‌اند چشم زنان را به‌عنوان زیبایی زنان هدف قرار دهند. باید گفت، چشم برای هر انسانی، یکی از زیباترین اعضای بدنش است.

از طرف دیگر، افرادی که از ابتدا تاکنون در ساختار حکومت جمهوری اسلامی حضور دارند، افرادی هستند که به‌صورت شخصی هم با زیبایی مخالفند. همان‌طور که در دهه شصت، شکنجه‌گران در زندان به زنان زندانی «کون گنده» می‌گفتند و این زنان را مورد آزار جنسی قرار می‌دادند و تحقیر می‌کردند. برای نمونه، حاج داوود از شکنجه‌گران شناخته شده در دهه شصت، در جریان شکنجه زنان زندانی، با لحن تحقیر آمیز خطاب به یکی از این زنان گفته: «فکر کردی تو بابات دکتره و خیلی آدمید؟ ما حالیتون می‌کنیم».

با همه این اوصاف، این موضوع که مأمورانی که به سمت مردم تیراندازی کرده‌اند، چقدر عقده شخصی داشته‌اند؟ نمی‌دانم بر چه اساسی می‌توان تحلیلشان کرد.

داده‌های به دست آمده از بررسیِ اعتراضات سراسری نشان می‌دهد برخی از کسانی که در صف اول اعتراضات بوده‌اند، هدف گلوله ساچمه‌ای قرار گرفته‌اند و به بدن برخی از این افراد بیش از ۵۰ یا ۶۰ ساچمه اصابت کرده و این یعنی فاصله سلاح با فرد معترض، بسیار کم بوده است. حتی در برخی از گزارش‌ها، سلاح‌های ساچمه‌ای از فاصله کمتر از هفت متر به سمت معترضان شلیک شده است که به‌کارگیری تفنگ ساچمه‌ای علیه یک فرد از این فاصله، می‌تواند مانند سلاح جنگی کشنده باشد.

به‌نظر من، اینکه فرد شلیک کننده چه کسی بوده؟ فرمانده او که بوده؟ و اینکه تا چه میزان قصد داشته‌اند از سلاح ساچمه‌ای به‌عنوان سلاح جنگی استفاده کنند؟ بررسی بیشتری می‌طلبد. بر اساس همه شواهد موجود اما می‌توان این‌طور برآورد کرد که قطعا عقده‌های فردی آن مأمور سرکوب‌گر در شلیک به سمت معترضان دخیل بوده است.

همچنین درباره اثبات سیستماتیک بودنِ این موضوع هم می‌توان گفت، حتی اگر حکومت ایران از گستردگی شلیک به چشم و صورت معترضان بی‌اطلاع بوده، پزشکان در آبان‌ماه ۱۴۰۱ این موضوع را رسانه‌ای کردند اما تا دست‌کم یک‌ماه بعد از انتشار این گزارش‌ها، شمار دیگری از شهروندان بر اثر اصابت ساچمه به چشم‌هایشان نابینا شده‌‌اند، در نتیجه، حکومت ایران پس از اطلاع از این موضوع هم اقدام خاصی برای جلوگیری از این جنایت نکرده است.

 

  • در شرایطی که هدفمند و سیستماتیک بودنِ این شیوه از سرکوب با در نظر گرفتنِ شواهد موجود، اثبات شده است، پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا در این دور از خیزش سراسری در ایران، نهادهای امنیتی به این روش از سرکوب روی آورده‌اند؟ به بیان دیگر، از شلیک به چشم‌های مردم چه هدفی داشته‌اند؟

 

برخی از سازمان‌های حقوق بشری در گزارش‌های خود و همچنین جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران، سرکوب شهروندان ایرانی در اعتراضات مسالمت آمیز را مصداق «جنایت علیه بشریت» دانسته‌اند. بدین معنی که هدف‌گیری مستقیمِ مردم توسط مأموران امنیتی با اطلاع و آگاهی حکومت ازین موضوع بوده است.

در ماه‌های اخیر، برخی از رسانه‌های غربی که با شرایط زندگیِ مردم ایران زیر سلطه حکومت جمهوری اسلامی آشنا نیستند، این پرسش را مطرح کرده‌اند که چه دلایلی برای اثبات هدفمند بودنِ این شیوه از سرکوب وجود دارد؟ باید گفت، مأموران امنیتی نه تنها با سلاح ساچمه‌‌ای چشم و صورت معترضان را هدف قرار داده‌اند بلکه طبق گزارش‌های موجود، مأموران با اسلحه پینت بال هم چشم معترضان را نشانه رفته‌اند.

به‌نظر من، وارد کردنِ آسیب ماندگار به معترضان برای نشانه‌دار کردن آنهاست. این شیوه نه تنها در ایران بلکه در جریان اعتراضاتِ مراکش، شیلی و برخی دیگر از کشورها هم به‌کار گرفته شده است.

فردی که بر اثر این آسیب‌ها، نشانه دار شده است، خودبخود به انزوا کشیده شده و ناکارآمد می‌شود. از طرف دیگر، حکومت‌های استبدادی با این روشِ سرکوب، از این افراد آسیب دیده، به‌عنوان یک ابزار برای ترساندن جامعه استفاده می‌کنند.

حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری تاکنون، همواره تلاش داشته با مجازاتِ مخالفان، برای مخالفان دیگر آئینه عبرت بسازد. من فکر می‌کنم، شلیک به چشم معترضان و نابینا کردن آنها مانند ابزار سرکوب دیگر، با هدف ارعاب و ترساندن مردم انجام شده است.

برای نمونه، در تحقیقاتم در مورد یکی از پرونده‌های معترضان، زمانی که چشم یکی از شهروندان کُرد هدف گلوله ساچمه‌ای قرار گرفته، مأموران امنیتی به جای انتقال او به مراکز درمانی، او را بازداشت کرده و تحت بازجویی قرار داده‌اند. مأموران به این شهروند گفته بودند اگر کور بشود بهتر از این است که اعدام شود. به عبارت دیگر، منظور مأموران امنیتی این بوده است که نابینا شدنِ آن شهروند، تاثیرش برای ارعاب جامعه، بیش از اعدام است.

حکومت ایران به‌خوبی می‌داند که اعدام مخالفان، ممکن است واکنش جامعه جهانی را به دنبال داشته باشد اما اگر شهروندی را کور کند، واکنش کمتری در سطح بین المللی برای این حکومت به دنبال خواهد داشت. حتی برخی از سازمان‌هایی که در کار جمع‌آوری آمارهای مرتبط با اعتراضات هستند هم می‌دانند که به شکلی که اعدام‌ها توجه جامعه جهانی را در مورد نقض حقوق بشر جلب می‌کند، نابینا شدنِ شماری از شهروندان به دست مأموران امنیتی، واکنش زیادی به دنبال نخواهد داشت.

  • به‌نظر شما، حکومت ایران با این شلیک‌های هدفمند و روش‌های دیگری که در سرکوب مردم به‌کار گرفته، آیا موفق شده‌ است مردم را به عقب نشینی وادار کند؟

 من فکر می‌کنم در این مورد، اتفاقا برعکسِ خواست حکومت ایران اتفاق افتاده است. بدین معنی که حکومت جمهوری اسلامی از دهه سیاه شصت تا امروز، همواره تلاش کرده، صدای معترضان و قربانیان را پشت دیوارهای سانسور و سکوت خفه کند اما در سال‌های اخیر، در هر دوره از اعتراضات سراسری، نسبت به دوره قبل، مردم بیش از پیش این دیوارهای سکوت و سانسور را شکسته‌اند و آزادی خواهی، نوع مبارزات و شیوه‌های نافرمانی مدنی، متفاوت‌تر و گسترده‌تر از قبل شده است.

در این دور از اعتراضات سراسری شاهدیم آسیب دیدگان و قربانیان بیشتر از قبل در شبکه‌های اجتماعی صدای دادخواهی خود را بلند کرده‌اند و از شبکه اجتماعی خود به عنوان رسانه استفاده می‌کنند. همه این مبارزات، سندهای زنده‌ای از جنایت حکومت هستند که با حرف زدن و مبارزه، دیوار ترس، سکوت و سانسورِ حکومت ایران را شکسته‌اند.

به نظر من، هرقدر سرکوب‌ها در ایران خشن‌تر می‌شود، مقاومت در برابر آن و تلاش مردم برای پیدا کردن راه‌های مقابله با آن هم بیشتر می‌شود.

در این دوره از اعتراضات سراسری، به حدی اطلاع رسانی انجام شد که توجه بسیاری از رسانه‌های خارجی به موضوع سرکوب‌ها و جنبش مردم و قربانیان جلب شد. من فکر می‌کنم اشکال مختلف نافرمانی مدنی در برابر سرکوب‌ها در ایران نشان می‌دهد جمهوری اسلامی موفق نشده است مردم معترض را وادار به عقب نشینی کند.