آفاق ربیعی زاده؛ مجله حقوق ما: خلاءها و نارساییهای موجود در قوانین جاری، اعمال تبعیضهای سیستماتیک جنسیتی علیه زنان در جامعه و سهم نابرابر زنان در بازار کار از جمله عوامل موثر در زنانه شدن فقر و تحت فشار مضاعف قرار گرفتنِ زنان سرپرست خانوار در ایران است.
همچنین، ایفای نقش مادری و خانهداری که طبق عرف پدرسالارانه رایج در جامعه بر عهده زنان گذاشته شده، زنان سرپرست خانوار را با دشواریهای زیادی مواجه ساخته است.
این گفتوگو را در شماره ۲۱۴ مجله حقوق ما بخوانید
شقایق نوروزی، مدافع حقوق زنان و و موسس «صفحه #من_هم ایران» بر این باور است که حکومت جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه اخیر به طرق مختلف تلاش کرده است تا مشارکت زنان در اقتصاد را به مثابه یک رویکرد منفی در اذهان جا بیندازد.
مجله حقوق ما برای برای بررسی بیشتر مشکلات زنان سرپرست خانوار در ایران با این مدافع حقوق زنان گفتوگو کرده است.
نخست باید بر این نکته تأکید کنم که دستکم در دوران کنونی، نمیتوان گفت که زنان سرپرست خانوار، صرفا زنانی هستند که به دلیل طلاق یا مرگ همسر در این موقعیت قرار گرفتهاند. به باور من جامعه ما زنانی را داشته که پیش از این هم تصمیم به اشتغال گرفته و مساله اقتصاد را یک پارامتر بسیار مهم در تغییر وضعیت خود دانستهاند یا به بیان دیگر، تلاش کردهاند تا سهم موثری در بازار کار ایجاد کنند.
امروزه شرایط تغییر کرده است و با توجه به تغییر موثر در رویکرد زنان به مساله ازدواج، زنانی هستند که تصمیمشان بر مجرد ماندن است و از این رو باید شاغل باشند. آنها سرپرست خانواده نیستند اما مسئولیت تأمین هزینههای یک زندگی انسانی را برای خود و گاهی برای اطرافیانشان برعهده دارند.
اگر وضعیت اشتغال زنان را با همین گستردگی در نظر بگیریم، با همه تلاشهایی که زنان در این حوزه داشتهاند، میزان مشارکت اقتصادی آنها در سال ۲۰۲۲، ۱۱ و نیم درصد بوده است. شاخص تبعیض جنسی-جنسیتی برای ایران، این کشور را در میان ۱۷۶ کشور در رتبه ۴۳ قرار داده است.
در اینجا باید درنگی کرد و به این موضوع پرداخت که چه میزان اشتغال زنان و قدرت مالی و اقتصادی آنها در شاخص برابری جنسی-جنسیتی یک کشور میتواند مهم باشد.
بر اساس آمار یاد شده، تنها ۱۱ و نیم درصد از زنان توانستهاند از اقتصاد داخلی ایران سهم داشته باشند. بنابراین در حال حاضر با کشوری مواجهیم که در قعر جدول شکاف جنسی-جنسیتی است. از این رو، یکی از عوامل بروز رویکرد منفی به اشتغال زنان در ایران همین نقش مهم عنصر اقتصاد و قدرت مالی در دست زنان از منظر حکومتی است که تصمیم گرفته تا زنان را در وضعیتی برابر با مردان قرار ندهد. به بیان دیگر، به دلیل اهمیت اقتصاد در زندگی زنان و وجود حکومتی که سرکوبگر آنان است، این شاخص بازنمایی وحشتناکی از شرایط به دست میدهد.
از سوی دیگر، هر جا که پرسشی در خصوص رویکرد جامعه نسبت به زنان مطرح است، طبیعتا باید به رویکرد حکومت نیز توجه داشت. در واقع، باورهای یک جامعه در خلاء شکل نگرفته و چنین رویکردهایی، نتیجه یک رویه سیستماتیک است. بنابراین، قدرت حکومت در آموزش، رسانه، چیدمان حقوقی و مواردی از این دست است که جامعه را به سمتی سوق میدهد که رویکرد مثبتی به این موضوع نداشته باشند. از این رو، باید نوک پیکان [نقد] خود را به سمت حکومت گرفت. حکومت جمهوری اسلامی برای جلوگیری از مشارکت زنان در اقتصاد، تمام تلاش خود را کرد تا اشتغال زنان را به عنوان یک امر منفی را اذهان جا بیندازد.
حکومتهای مردسالار، بهویژه زمانی که با ردای اسلام سیاسی ظاهر شوند، نگاه آپارتایدی جنسی-جنسیتی در آنها شدت پیدا میکند، سران چنین حکومتهایی بهتر از عموم جامعه میدانند که چقدر مساله اقتصاد و قدرت اقتصادی در این زمینه مهم است. موضوع مشارکت اقتصادی و درآمد یکی از اساسیترین موضوعاتی است که زنان باید برای آن تلاش کنند تا بتوانند به اهداف برابری طلبانه خود نزدیک شوند. مساله قدرت، پول نیست بلکه مساله، میزان عاملیت و اعمال نظری است که قدرت اقتصادی به جمعهای انسانی میدهد.
بررسیها نشان میدهد که میزان خشونت جنسی-جنسیتی نسبت به زنان با استقلال مالی بیشتر، بهوضوح کاهش پیدا کرده است. بهعنوان مثال، در تحقیقی که در رابطه با خشونت خانگی انجام شده بود، زنانی که صاحب ملک بودند، کمتر در معرض خشونت قرار گرفته بودند.
از سوی دیگر، باید به این نکته توجه داشته باشیم که حکومت جمهوری اسلامی بهطور ریشهای از ابتدا چنین سرکوبی را درمورد زنان در دستور کار خود قرار داد و این سرکوب را ابتدا از خانواده آغاز کرد.
خانواده، در همکاریای که شاید ناآگاهانه با سیستم ایدئولوژیک حکومت دارد و برای اینکه با هر اجباری که شده در قالب تبلیغاتی حکومت جا بگیرد، به طُرُق مختلف، آینده زن را بهنحوی به گروگان گرفته است. در این نگاه غالب، خوشبختی [برای یک زن] نه در کار و اشتغال بلکه در ازدواج معنا پیدا میکند. در واقع حکومت در ضعیف نگهداشتن اقتصادی زنان همدست دارد.
پس از آن حکومت به روشهای مختلف، سدهای متفاوتی را در این خصوص در برابر زنان قرار داده است؛ از محدود نگه داشتن دختران برای تحصیل در رشتههای دانشگاهی گرفته تا محدودیت در استخدام زنان و سطوح پایین دستمزدها، همه از جمله سدهایی هستند که حکومت در برابر آنها قرار داده است. پذیرفته بودنِ ناامنیهای فضای کار و مساله خشونت جنسی در محیطهای کاری برای زنان از سوی نهادهای نظارتی، پلیسی و قضایی نیز گواه دیگری بر این ماجراست.
تمامی موارد یاد شده، ارتباط معنایی جدیای با یکدیگر دارند و همه با هدف محدود کردن مشارکت اقتصادی زنان در ایران انجام شده است.
تمام مبارزه زنان برای گرفتن کرسیهای دانشگاه، با وجود تمام قراردادهای نامطمئن برای یافتن شغل و درآمد بسیار مهم و درخشان است. با وجود این تصویر پیچیده از همکاری اجزای سیستم برای عقب نگه داشتن اقتصادی و تحمیل نقشهای کلیشهای بر زنان، آنها اما دستاوردهای مهمی به دست آوردهاند.
من جامعه مدنی در ایران را به دلیل اینکه با لنز فمنیستی به این موضوع نمیپردازد، کارآمد نمیبینم. به این معنا که این جامعه مدنی، تبعیض سیستماتیک را بهطور تاریخمند نپذیرفته و رویکرد جبرانی به مساله ندارد. به بیان دیگر، ما هنوز این شانس را پیدا نکردهایم که با جامعه مدنیای رو در رو باشیم که مساله تبعیض و تبعیضهای ویژه را به رسمیت بشناسد و در رابطه با آن موضع واضحی داشته باشد. به این معنا که اگر تبعیض نسبت به زنان را میپذیرد، بنابراین باید رویکرد فمنیستی داشته باشد.
از سوی دیگر، پیش از آنکه جامعه مدنی را بهصورت کلی مورد خطاب قرار دهیم، من این موضوع را یک مساله درونگروهی میبینم. به نظر من گروههای زنان، بهویژه آنها که رویکرد فمنیستی دارند و بهطور واضح بر مساله تبعیض و رویکردهای جبرانی پافشاری میکنند، میتوانند بهصورت جدی در این زمینه کار کنند. در عین حال که جنبشهای فمینیستی ایران با وجود همه سرکوبها، طی سالها بهخوبی عمل کرده و ردهای پررنگی در تاریخ مبارزاتی زنان به جا گذاشتهاند اما در رابطه با مساله اقتصاد، هنوز کمپینی قوی، جدی و رادیکال شکل نگرفته است. این در حالی است که اقتصاد زنان، جنبهای از مساله است که میتوان در آن چهره حاصل شده از تبعیض را بهوضوح مشاهده کرد.
میتوان گفت در همین جامعه مدنی آشفته کنونی در ایران، گروههای فمنیستی یکی از موفقترین گروههایی بودند که توانستند سازماندهی کنند. آنها توانستند جامعه هدف خود را انتخاب و مشخص کنند. مرزها و زمین فعالیت خود را ساختند و در حوزه زنان سازماندهی کردند. نقدهایی متوجه آنها شده که نگاهشان در پیوند با بقیه کنشگریهای جامعه نبوده اما به نظر من اینطور نیست. در نهایت اگر ما در همین حلقه بتوانیم بهترین پرفورمنس را داشته باشیم و سازماندهی کنیم، این زنجیره بر حلقههای دیگر هم موثر خواهد بود.
در جامعه فمنیستی و در میان زنان، پتانسیل ویژهای بهدلیل مساله همسرنوشتی، تجربه زیسته مشترک و ستم شدیدی که از سمت حکومت متوجه آنهاست، وجود دارد. برای نمونه، قیام ژینا پیوند مستقیمی با کمپینهای خستگیناپذیر علیه حجاب اجباری داشت.
چه کسی فکر میکرد در جامعه ایران، در جایی که هنوز فقط تجاوز آن هم در شرایط خاص جرمانگاری شده و قربانی از مراجعه به سیستم قضایی به دلیل ترس از عواقب حقوقی آن وحشت دارد، زنجیرهای از روایتگری شکل بگیرد و بهدنبال آن مقاومت کنند تا برای فردی که درموردش روایتگری شده، عواقب بسازند.
با وجود اینکه جنبش زنان نسبت به گروههای اجتماعی دیگرِ تحت تبعیض، کمپینسازیهای موفقی داشته اما برای بهبود وضعیت اقتصادی زنان هنوز قدم اساسی برنداشته است. تجربه کشورهای دیگر و زنان جوامع دیگر به ما میگوید که گروههایی از زنان، فقط با یکدیگر کار میکنند. آنهایی که توانستند میزانی از عاملیت اقتصادی داشته باشند و فقط زنان را استخدام کنند. آنهایی که توانستند در شرکتها و فضاهای کاری، امکان تصمیمگیری داشته باشند تا اولویتشان با استخدام زنان و ایجاد یک فضای کاری امن برای آنها باشد.
امنیت زنان در محیط کار، دستمزد برابر و ایجاد فضایی برابر با مردان، نیازمند ایجاد کمپینهایی است که تاکنون اتفاق نیافتاده و به نظر من این موضوعی است که هر زمان به اقتصاد میپردازیم باید به خودمان یادآوری کنیم.