آفاق ربیعیزاده؛ مجله حقوق ما: آنچه که میتوان از تعاریف بین المللی درباره «مفهوم نسلکشی» دریافت، این است که نسلکشی به معنای نابودی آگاهانه و عمدیِ تمام یا بخشی از مردم یک نژاد، مذهب یا یک ملت بهدست دولت یا یک گروه غالب است.
این مفهوم نخستین بار توسط رافائل لمکین، حقوقدانِ لهستانی-آمریکایی ابداع شد و مجمع عمومی سازمان ملل در نهم دسامبر ۱۹۴۸ به اتفاق آراء، «کنوانسیون پیشگیری از نسلکشی و مجازات آن» را بر اساس پیش نویسی که توسط لمکین ارائه شده بود، به تصویب رساند.
پس از تصویب این کنوانسیون تاکنون، مصادیق بسیاری درباره نسلکشی در سراسر دنیا مطرح شده است. در ایران هم پس از رویکار آمدنِ حکومت جمهوری اسلامی و در طول بیش از چهار دهه اخیر، دهها هزار نفر از مخالفان سیاسی و عقیدتی این حکومت از جمله بهائیان، کمونیستها، اعضای سازمان مجاهدین خلق، مقامات حکومت پهلوی و بسیاری دیگر از سازمانهای سیاسی و نحلههای مذهبی، اعدام یا کشته شدهاند.
این گفتوگو را در شماره ۲۱۸ مجله حقوق ما بخوانید
در ماده سوم از کنوانسیون پیشگیری از نسلکشی و مجازات آن، عبارت «کشتار دستهجمعی» بهعنوان یکی از مصادیق نسلکشی بهکار رفته است.
«مجله حقوق ما» برای بررسی حقوقیِ مفهوم نسلکشی و مصادیق آن در ایران با حمید صبی، حقوقدان برجسته ایرانی که سابقه حضور در در دادگاه ایران تریبونال و تریبونالهای چین و اویغور را هم در کارنامه دارد، گفتوگو کرده است.
کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسلکشی در ابتدا مفهوم یک گروه حمایتشده (Protected Group) را تعریف کرده است. بر اساس این کنوانسیون، تلاش برای نابودی تمام یا قسمتی از یک گروه حمایتشده توسط روشهایی که در آن ذکر شده، نسلکشی نام گرفته است. این گروه حمایتشده، میتواند یک گروه ملی، مذهبی یا اتنیکی باشد که تعریف دقیق آن در این کنوانسیون آمده است.
در این تعریف صرفا تلاش برای نابودی کل این گروهها، مبنای جرم تلقی نمیشود بلکه حتی قصد نابودی قسمت عمدهای از این گروههای حمایتشده، در صورتی که هیچ عملی هم در این زمینه رخ نداده باشد، میتواند بهعنوان ارتکاب جنایت نسلکشی در نظر گرفته شود.
بهعنوان مثال، بهاییهای ایران را میتوان یک گروه مذهبی حمایتشده دانست اما زندانیان سیاسی دهه شصت را نمیتوان ذیل تعریف گروه حمایتشده گنجاند. چراکه این افراد، عقاید سیاسی متفاوتی داشتند و این امکان وجود داشت که از عقاید خود صرفنظر کنند.
یکی از فرضهای اصلی درمورد گروه حمایتشده این است که این گروه قابلیت تغییر یا برگشتن از عقاید خود را نداشته باشد. برای نمونه، اگر به بهاییها بگویند در صورت گذشتن از دیانت خود در امان خواهند بود، مصداق جنایت نسلکشی درمورد آنها از بین خواهد رفت.
در دوران جنگ جهانی دوم، برای نازیها تفاوتی نداشت که افراد یهودی باشند یا از یهودیت خود دست کشیده و مثلا از دو نسل قبل مسیحی شده باشند. برای نازیها، هر کس که خون یهودی داشت، ماهیتش قابل تغییر نبود.
بنابراین در درجه اول تعریف آن گروه و سپس ثبات ماهیت مشخصه مشترک گروه در مصداق جنایت نسلکشی اهمیت دارد. بهعنوان مثال، آنچه که در دادگاه مردمی اویغورها مطرح شد، این موضوع بود که آنها نمیتوانستند از اویغور بودن خود اعلام برائت کنند و کسی کاری به آنها نداشته باشد.
موضوع مهم بعدی قصد (Specific Intent) است. مثلا درمورد اسرائیل این مبحث بسیار مهم است. چون اسرائیل به قصد کشتن مردم غزه وارد جنگ نشده است. اگر بعدا این مقصود خاص پیدا شده، باید آن را ثابت بکنند اما در آغاز جنگ و کشتاری که صورت گرفت، قصد اصلی اسرائیل کشتن مردم غزه نبوده است. بنابراین «نیت» در مصداق جنایت نسلکشی بسیار دارای اهمیت است.
در ادامه، ماده دوم کنوانسیون مزبور، پنج طریق و روشِ از بین بردن گروه را مشخص کرده است. در درجه اول کشتن اعضای گروه؛ همچون دوره هولوکاست که یهودیها با انتقال به کمپ کشته میشدند.
روش بعدی، شکنجه و آسیبی است که بقای گروه را مشکل کرده یا از بین خواهد برد. طریق دیگر، جلوگیری از تولید مثل است. برای نمونه در آلمان نازی، جیپسیها و همجنسگرایان را عقیم میکردند. همچنین آنچه که پوتین درمورد اوکراینیها و حکومت چین در رابطه با اویغورها کردهاند این بوده که فرزندان آنها را با انتقال به جایی دیگر، مورد شستشوی مغزی قرار دادهاند.
دادگاه مردمی اویغورها به همین دلیل، حکومت چین را به نسلکشی محکوم کرد.
درمورد بهائیها بهسادگی میتوان به این نتیجه رسید که آنها یک گروه حمایتشده هستند. یک مذهب مشترک و یک هویت (identity) مشخصی دارند. همچنین شکی در آن نیست که رهبران جمهوری اسلامی قصد از بین بردن آنها را داشتهاند. بنابراین دو عامل اصلی ارتکاب جرم نسلکشی علیه آنها وجود دارد.
در این زمینه به کمک جامعه بهایی در انگلستان اقداماتی انجام شده است و مدارک زیادی حاوی بازداشت، شکنجه، سلب امکانات زندگی اعم از سلب حق تحصیل و نقض حق ازدواج بهائیان جمعآوری شده است.
اگر تمامی این مدارک به دادگاه برود، به احتمال زیاد میتوان اثبات کرد که تمام اعمالی که حکومت جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته علیه بهاییان انجام داده، نسلکشی است. همچنین، قرار بود قانونی در انگلیس تصویب شود که بتوانیم به استناد آن به دادگاه برویم اما تصویب نشد. اگر این دعوی در دادگاه بینالمللی مطرح شود، باید کشوری که عضو کنوانسیون باشد آن را طرح کند. بهعنوان مثال، آفریقای جنوبی علیه اسرائیل طرح دعوی نسلکشی کرده است.
در سال ۲۰۱۹، لرد دیوید آلتون، عضو پارلمان بریتانیا، لایحهای را برای تصویب مطرح کرد که براساس آن به دادگاههای انگلیس امکان رسیدگی به جنایت نسلکشی داده شود. ما نیز در تهیه این لایحه همکاری داشتیم. نخستین لایحه قانونی آن در مجلس اعیان بریتانیا مطرح شد اما با اعلام انتخابات، مجلس منحل شد و لایحه از بین رفت. بنابراین مبنای قانونی در دادگاه انگلیس برای طرح دعوی ایجاد نشد. از این رو دادگاه انگلیس هماکنون صلاحیت رسیدگی به چنین دعوی را ندارد.
در پیشنویس ابتدایی نسلکشی که توسط رافائل لمکین، وکیل لهستانی تهیه شده بود، یکی از عوامل مطرح، نسلکشی فرهنگی بود. متاسفانه در سند نهایی، بند چهارم که راجع به نسلکشی فرهنگی (Cultural genocide) بود، حذف شد. به این ترتیب، نسلکشی فرهنگی به عنوان یک جرم قابل مجازات در کنوانسیون نسلکشی توسط قوانین بینالمللی تعریف نشد. متاسفانه کشورهای مختلفی که در تهیه نسلکشی دست داشتند، تصمیم به حذف این بند گرفتند. من همچنان باور دارم که یکی از موارد نسلکشی، نسلکشی فرهنگی است که در بسیاری از کشورها رخ میدهد.
متاسفانه فعلا به جایی نمیرسد. میتوان به عرف حقوق بینالملل که مواردی از مسائل فرهنگی را مطرح میکند، اشاره کرد. رافائل لمکین با استناد به همین موارد، نسلکشی فرهنگی را به پیشنویس کنوانسیون نسلکشی افزوده بود. در سابقه تاریخی چنین مواردی وجود دارد اما در عمل، متاسفانه به جایی نرسید. کمیسیونی که کنوانسیون نسلکشی را تصویب کرد، این مورد را حذف کرد.