سازمان حقوق بشر ایران با برگزاری کنفرانسهایی، مسأله «گذار از استبداد در ایران» را بررسی میکند.
درباره سازوکار هماندیشی «ایران و گذار از استبداد» بیشتر بخوانید
متن سخنرانی محمود امیری مقدم، پزشک، استاد دانشگاه و مدیر سازمان حقوق بشر ایران در «نشست اولویتهای حقوق بشری، از امروز تا گذار به دموکراسی در ایران» در دانشگاه اسلو:
سلام به حضار محترم، مردم ایران و ایرانیهای سراسر دنیا.
یادی کنیم از جانباختگان راه آزادی در ۴۳ سال گذشته، بخصوص خیزش اخیر و خانوادههایی که در انتظار ساعت دادخواهی هستند، از همه کسانی که در ماههای اخیر برای مطالبه حقوق قانونیشان به خیابانها آمدند ، زندان و شکنجه شدند، مجروحین، صدها نفری که چشمانشان را از دست دادند و مردمی که با وجود سرکوب شدید هنوز اعتراض را به اشکال مختلف ادامه میدهند.
مردم ایران برای بهبود وضعیتشان راهی جز اعتراضهای خیابانی ندارند، و حکومت هم که بدلیل ماهیت استبدادی و ضد حقوق بشر از یک سو، و بی کفایتی و فساد گسترده از سوی دیگر قادر به حل مشکلات روزمره و برآورده کردن پایهایترین نیازهای مردم نیست، چارهای جز سرکوب بیشتر و یا تسلیم شدن و تن دادن به سقوط ندارد.
مسئله پیش روی این است که فرایند از هم پاشیدن و سقوط حکومت چقدر طول خواهد کشید و مردم چه هزینهای میپردازند. گروهها و شخصیتهای اپوزیسیون و تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی در داخل و خارج کشور میتوانند با برنامهریزی و کسب حمایت جامعهجهانی به این پروسه شتاب ببخشند و این هزینه را برای مردم پایینتر ببرند. تغییر نظام نیازمند وجود آلترناتیو سیاسی و برنامه مشخص است.
البته برای رسیدن به مطالبات مردم ایران، تغییر نظام یک شرط ضروری ست ولی کافی نیست
ما نیاز داریم که همه ائتلافهای سیاسی در مورد حداقلهای حقوقبشری در دوران گذار توافق کنند و به آن پایبند باشند
از منظر ما این حداقلها باید شامل این نکات باشند:
- حقوق و امکانات برابر برای همه مردم ، با نفی هرگونه تبعیض بر اساس جنسیت، مذهب و عقیده، تعلق اتنیکی، و گرایش سیاسی
- لغو اعدام و مجازاتهای فیزیکی و بیرحمانه
- حق بدون قیدوشرط آزادی بیان، آزادی تشکل و فعالیت سیاسی و مدنی و امکان شرکت در انتخابات آزاد
- تشکیل یک شورای قضایی مستقل، و متشکل از حقوقدانان و وکلای ایرانی، براساس قوانین بینالمللی و اعلامیه حقوقبشر و میثاقهای الحاقی آن بعنوان قوه قضائیه دوران گذار
ائتلافهای سیاسی باید پایبندی خود را به این اصول از هماکنون نشان دهند، محترم شمردن حق ابراز عقیده مخالف بدون انگ و برچسبزدن میتواند گامی عملی در راستای نشان دادن این پایبندی باشد. حقوق بشر باید هم هدف باشد و هم شیوه و روش.
در این پروسه نهادهای مستقل مدنی و حقوقبشری باید بعنوان تضمینی بر عدم چشمپوشی در قبال نقض حقوقبشر نقش فعالتری ایفا کنند.
برای رسیدن به پیروزی در این راه ما نیازمند همدلی و همبستگی بین اقشار مختلف مردم با گرایشهای مختلف هستیم. جامعه ایران سرشار است از جهتگیریهای سیاسی و گروههای اتنیکی مختلف با ترجیحات گوناگون برای نوع حکومت، شکل اجرایی حکومت و ساختار سیاسی.
دشمن مشترک میتواند ما را به هم نزدیکتر کند ولی چیزی که حتی بیشتر از دشمن مشترک میتواند همبستگی و همدلی ایجاد کند ، به رسمیت شناختن درد همدیگر است ، بخصوص درد کسانی که با ما هم عقیده نیستند.
با وجود عقاید و گرایشهای سیاسی مختلف بسیاری از ما یکدرد مشترک داریم ، حتی اگر این درد مشترک نباشد منشا مشترک دارد و آن ظلمیست که جمهوریاسلامی بر ما روا داشتهاست.
درد و غمی که برای برخی از روزهای اول انقلاب ۵۷ آغاز شد، وقتی که افرادی که در دوران محمدرضاشاه پست و مقامی داشتند را در بیدادگاههای انقلاب محاکمه و بیرحمانه اعدام کردند و عکسهایشان را در صفحات اول روزنامهها چاپ کردند،
درد مردم کردستان که کشتارشان چندماه پس از انقلاب آغاز شد و هنوز ادامه دارد،
شکنجه و کشتار هزاران عضو یا هوادار مجاهدین و گروههای چپ و مارکسیستی و دیگر گروههای اپوزیسیون، وقتی که حتا بدون آنکه هویتشان مشخص شود چند ساعت پس از دستگیری در سال ۶۰ دسته دسته اعدامشان میکردند و به خانوادهها اجازه سوگواری نمیدادند،
درد کودکانی که سالهای اول زندگی را در زندان گذراندند و هیچ خاطرهای از پدر یا مادر اعدام شدهشان ندارند بجز روایت دیگران،
درد خانواده صدهاهزار نفری که در جنگی که خمینی اصرار بر ادامهاش داشت کشته یا معلول شدند،
درد شهروندان بهایی که فقط بخاطر آئینشان کشته شدند، از خانه رانده شدند، و اجازه کار یا تحصیل نداشتند و ندارند،
درد بلوچها که هزاران نفرشان در کشور خود شناسنامه ندارند و از لحاظ ثروت پایینترین رتبه ولی در آمار اعدامها بالاترین رتبه را دارند،
درد خانوادههای جانباختگان جنبش سبز، اعتراضات دیماه ۹۶، آبانماه ۹۸، اعتراضات بحران آب در خوزستان ، اعتراضات انقلاب زن زندگی آزادی،
درد کودکانی که در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان وقتی که کلاس اول دبستان را آغاز میکنند زبان معلمشان را نمیفهمند، یا عربهای ایرانی که هویتشان کتمان شده،
درد جامعه الجیبیتی که حکومت از آنها بعنوان بیماری نام میبرد،
درد میلیونها نفری که بخاطر حکومت مجبور به ترک وطن شدند و سالهای دراز دور از خانواده و عزیزان سپری کردند و در غربت شاهد از دنیا رفتن عزیزانشان بودند بدون اینکه امکان سوگواری بر سر مزارشان را داشته باشند و هزاران درد و رنج مشترک دیگر که اکثریت مردم ایران را علیه نظام استبدادی جمهوری اسلامی به هم پیوند میزند.
ما و همه مردم ایران میتوانیم یکپارچه و متحد باشیم.
همانطور که وقتی برای دادخواهی از ژینا مهسا، سارینا و خدانور متحد شدیم، هیچکس گرایش سیاسی آنها را جویا نشد.
میتوانیم با به رسمیت شناختن دردهای یکدیگر به اتحادی پایدار برسیم.