حتما خیلی از ما شنیدهایم که «تا بچه کتک نخورد، بزرگ نمیشود» یا حتی برخی از خانوادهها که هنگام ثبتنام فرزندانشان میگویند: «گوشتش مال شما، استخوانش مال ما». از قدیم هم گفتهاند که «یک سیلی کوچک» یا «یک بار زدن به باسن» لازمه تربیت است. گفتههایی که نسل به نسل منتقل میشود و به کمک فرهنگ آموزشی میآید تا در قرن بیست و یکم همچنان شاهد تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس باشیم.
از قدیم الایام گفتهاند که مدرسه «خانه دوم» کودک است. با تعریفی که از خانه و خانواده برای کودکان وجود دارد در واقع مدرسه باید تضمینکننده حس امنیت در آنها باشد. اما تنبیه بدنی به عنوان روشی رایج برای کنترل، تادیب و مجازات کودکان با وجود قوانین منع کننده همچنان در جریان است.
آماری از قربانیان تنبیه بدنی در مدارس، وجود ندارد و پروندههایی نیز که به شکایت و دادگاه ختم شده، خبری از سرانجام آنها در دست نیست. صرفا هر از گاهی خبری در رسانهها منتشر میشود یا کلیپهایی در شبکههای اجتماعی یا ابزارهای ارتباطی دست به دست میچرخد که در آن دانشآموزی از سوی معلماش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. یا حتی در مواردی معلم برای تنبیه، دو دانشآموز را مقابل هم قرار میدهد تا به مانند گلادیاتور به بدن هم آسیب بزنند که به آن «چک دو طرفه» نیز گفته میشود.
با این وجود چسب زدن بر دهان دانشآموزان، سر پا نگاهداشتن آنها رو به دیوار، پسگردنی، با کتاب و دفتر به سر دانشآموزان زدن، گوش آنها را پیچاندن، لگد و کشیده زدن و ضربه زدن با خطکش از جمله تنبیههای فیزیکی هستند که همچنان در مدارس ایران توسط معلمان بر کودکان اعمال میشود.
تفکری نیز در میان معلمان وجود دارد که تنبیه بدنی را عامل بازدارنده میدانند و معقتدند دانشآموزانی که در خانه به کتک خوردن عادت دارند، جز زبان زور، زبان دیگری نمیفهمند، همان باوری که باعث تنبیه بدنی از سوی خانواده بر کودک میشود. از سوی دیگر تعداد زیاد دانشآموزان در یک کلاس هم گاهی عاملی برای ناتوانی معلم در ایجاد نظم به حساب میآید که به او اجازه میدهد به تن و روح دانشآموز آسیب بزند. به گمان این معلمان دانشآموزان باید بترسند تا ساکت شوند و به همین دلیل از کتک زدن به عنوان عامل تربیتی نام میبرند.
البته تنبیه بدنی مختص به ایران نیست، همچنان در دنیای مدرن نیز جغرافیاهای بسیاری هستند که با وجود قوانین ملی و کنوانسیونهای بینالمللی کودکان را در مدارس مورد تنبیه بدنی قرار میدهند، بیآنکه به عواقب آن بیاندیشند. در حالیکه تحقیقات نشان داده تمایل به اعتیاد، افسردگی، ترس و توهم از جمله ناراحتیهای روحی است که ممکن است عواقب تنبیههای به اصطلاح کوچک بدنی در کودکی افراد باشد.
تصور غلطیست اگر بپنداریم که تنبیه بدنی کنترل شده یا مختصر هیچ تاثیر منفی در درازمدت روی کودکان ندارد. این تصور اما باعث شده برخی از کشورها تنبیه بدنی را اگر در حد کودکآزاری نباشد، مجاز هم بشناسند و در عینحال والدین نیز پیرو همین باور اشتباه باشند. در سال ۲۰۱۲ همهپرسی از طریق سازمان تحقیقاتی آلمان FORSA انجام شد که نتایج آن نشان میداد حدود ۴۰ درصد والدین آلمانی بر این باورند که تنبیههای کوچک با خشونت کم، هیچصدمهای به کودک نمیزند.
در حالیکه سالها تحقیق و پژوهش روی مساله خشونت علیه کودکان ثابت کرده کمترین تنبیه بدنی میتواند موجب استرس مزمن در کودکان شود و عواقبی از جمله احساس ناامنی، ترس و شرم را به دنبال داشته باشد که گاه در بزرگسالی باعث افسردگی و ترسهای بیمورد میشود. پرخاشگری، کجخلقی، سریع ناامید شدن از دیگر عوارض تنبیه بدنی در کودکان است.
به عنوان نمونه پژوهشگران دانشگاه تولین ایالت لویزیانا در بررسی ۲۵۰۰ کودک، عنوان کردند کودکانی که در ۳ سالگی تنبیه بدنی شدهاند احتمال بیشتری دارد که تا ۵ سالگی پرخاشگر شوند، این احتمال برای آنهایی که بیش از دو بار در ماه مورد تنبیه بدنی قرار گرفتهاند تا ۵۰ درصد بالا میرود. نوزادانی نیز که در ۱۲ ماهگی با زدن به پشت تنبیه شدهاند در ۳ سالگی نمرههای کمتری در آزمونهای شناختی میآورند.
دکتر دونالد گریدانوس، متخصص کودکان و توسعه انسانی دانشگاه میشیگان آمریکا در شهادتنامهای که به کنگره این کشور ارایه داد، تنبیه بدنی را چنین روایت کرده: «تنبیه بدنی به اعمال عمدی درد فیزیکی به عنوان روشی برای تغییر رفتار اشاره دارد که شامل روشهای گستردهای است. از جمله ضربهزدن، سیلی زدن، ضربه زدن به باسن، منگنه زدن، لگد زدن، نیشگون گرفتن، تکان دادن، هل دادن، پرتاب کردن، بستن، خفه کردن، استفاده از اشیا مختلف (چوب، کمربند، میخ و …)، بدن را در حالت دردناک قرار دادن (قرار دادن در فضاهای بسته)، استفاده از شوک الکتریکی و پیشگیری از ادرار یا مدفوع».
بنا به شهادت این متخصص، کودکان در آمریکا تا پیش از رسیدن به سن بلوغ تجربهای از تنبیه بدنی دارند. بنا به تحقیقاتی که در سالهای ۲۰۰۶ - ۲۰۰۷ بر ۲۲۲ هزار و ۱۹۰ مدرسه انجام شد؛ هر سال حدود ۱.۵ میلیون گزارش تنبیه بدنی در مدارس وجود داشت. او البته معتقد است که آمار واقعی حداقل ۲ تا ۳ میلیون دانشآموز آسیبدیده را در بر میگیرد. در عینحال سالانه ۱۰ تا ۲۰ هزار دانشآموز نیاز به درمان پزشکی پیدا میکنند.
به باور او برخلاف نظر اغلب مردم آمریکا مبنی بر اینکه تنبیه بدنی در مدارس باعث ایجاد انضباط میان دانشآموزان میشود و آنها را برای رفتن به دانشگاه آماده میکند، تحقیقات نشان دادهاند که آنچه در کودک ایجاد میشود تروما است. در عینحال هیچ مدرکی نیز دال بر این وجود ندارد که تنبیه بدنی باعث شده کنترل بهتری روی دانشآموزان ایجاد شود.
از طرفی، کودکان الگوبرداران نمونهای هستند. همان را که یاد میگیرند به کار میبندند. زمانیکه کودکی از سوی همان معلم که قرار است الگوی او باشد، پیشتیبانیاش کند و نادانستههایش را به او بیاموزد، مورد آسیب بدنی قرار میگیرد، چنین میآموزد که برای هر خواستهای میتوان به خشونت فیزیکی متوسل شد. چهبسا برای به کرسی نشاندن خواستههای خود کودکان کوچکتر و ضعیفتر را مورد ضرب و شتم قرار دهد؛ بیآنکه بداند در چرخهای از خشونت گرفتار آمده است.
علیرغم باورهای اشتباه کادر آموزشی زدن کودک به جای آنکه باعث درک او شود، ترس را برایش به ارمغان میآورد. اگرچه ممکن است معلم خاطی در همان لحظه پاسخی که میخواهد را بگیرد اما درکی که مد نظر «تادیب» است، ایجاد نخواهد شد. بلکه برعکس میتواند باعث شود کودک رفتار تهاجمی را به عنوان یک الگوی رفتاری بپذیرد و او را به یک فرد مهاجم تبدیل کند.
در حالیکه تنبیههای بدنی همانطور که سابقه آن در ایران هم نشان میدهد میتواند جدای از ایجاد فاصله میان دانشآموز با معلم و تحدید امنیت او، باعث خسارتهای جسمی جبران ناپذیری شود. کر شدن، از دست دادن توانایی جنسی، فلج شدن و حتی مرگ دانشآموزی زیر ضربههای معلم، امری محال نیست که در شهرهای مختلف ایران نیز شاهد آن بودهایم.
در جوامعی مثل ایران که کتک زدن آنچنان هم ناپسند نیست و از پلیس گرفته تا پدر و مادر، دست به بدن دیگری دراز میکنند یک سیلی و یک ضربه هم میتواند خطرات روحی روانی بسیاری به دنبال داشته باشد. از همین روی و با توجه به تاثیرات این اقدام، تنبیه بدنی شکل دیگریست از کودکآزاری. معلم برای کنترل دانشآموز و تثبیت قدرت مسلط خود به جای آنکه امنیت را به خانه دوم کودکان بیاورد، میتواند به سادگی ظاهری چند سیلی، برای همیشه او را از هر آموزشی دور کند و چهبسا ترک تحصیل دانشآموز را به دنبال داشته باشد.
نداشتن چهارچوب حقوقی روشن پیرامون مساله تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس، نبود تربیت وسیع معلمان با انگشتنما کردن این نوع از خشونت و نبود مراکزی حامی آسیبدیدگان از جمله عمده دلایلیست که باعث شده تنبیه بدنی همچنان در مدارس ایران ادامه داشته باشد.
نبود دورههای آموزشی برای معلمان و عدم برنامهریزی در تربیت آنها چنان گسترده است که به گفته برخی از آنها به عنوان نمونه در سال ۱۳۸۹ تازه استخدامیها با قبول آزمونی در تیرماه، پس از کسب صلاحیت علمی از سوی گزینش صلاحیتهای عقیدتی و سیاسی تایید شدند و از اول مهر بدون گذراندن حتی یک روز دوره معلمی، سر کلاس رفتند.
به هر روی، مدت زمان زیادی نگذشته از آن روز که خانوادهای در سیستان و بلوچستان برای آنکه فرزندشان فراموش کرده بود کتاب خود را به مدرسه ببرد، داغدار او شدند. معلم برای مجازات فراموشکاری این کودک، ضربهای به سر او زد و خانواده را برای همیشه سیاهپوش کرد.
تنبیه بدنی در مدارس ایران اگرچه در نسبت با گذشته تغییر کرده و از فلک کردن عبور کردهایم، اما همچنان ادامه دارد و گاه حتی جان دانشآموزان را میگیرد. برای همین در اولین شماره از سال دوم مجله «حقوق ما» به بررسی این معضل مهم و پیچیده پرداختیم تا ببینیم در قوانین، جامعه ایران و سراسر جهان در این خصوص چه میگذرد.
محمد اولیاییفرد، مشاور حقوقی مجله، در یادداشت خود با بررسی مواد حقوقی در قانون مدنی ایران و قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال ۱۳۸۱ نشان داده که «تنبیه بدنی کودکان طبق قوانین ایران تا آنجا حق والدین است که موجب آسیب و صدمه وارد کردن به جسم کودکان نشود و سلامتی و صحت جسمانی کودکان را در معرض تهدید و خطر قرار ندهد. در غیر اینصورت حتی اگر تنبیه بدنی با قصد ﺗﺎدﯾﺐ انجام شود، ﮐﻮدكآزاری ﺟﺴﻤﯽ تلقی میشود». او همچنین به اسناد بینالمللی اشاره کرده که چطور تنبیه بدنی را ممنوع میدانند.
نعیمه دوستدار، آییننامه اجرایی مدارس را مورد بررسی قرار داده که در سال ۱۳۷۹ به تصویب رسید. این آییننامه بالاخره تکلیف تنبیه بدنی دانشآموزان را به عنوان قانون داخلی آموزش و پرورش روشن کرده است: ماده ۷۷ این آییننامه اعمال هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی را ممنوع دانسته است. در این گزارش، جدای از بررسی مواد قانونی درج شده، مشخص میشود بر اساس این آییننامه مجریان مجاز تنبیه چه کسانی هستند، چه افرادی تخلفات را گزارش میدهند و در نهایت اطلاعرسانی بر عهده کیست.
بررسی پروندههای شکایت آسیبدیدگان و سرانجام آنها موضوع گزارشیست که آرش بهمنی آن را تهیه کرده. چه بسیار خانوادههایی که از معلم فرزندشان بابت تنبیه بدنی آنها به کادر مدرسه و آموزش و پرورش شکایت بردهاند یا آنهایی که پروندهای در دستگاه قضایی تشکیل دادهاند. چه بر سر آنها آمد؟ تکلیف کودکانی که در این مدت آسیبهای روحی و بدنی را متحمل شدند چه شد؟ آیا شرایط فرهنگی و قضایی ایران توانسته با تعریف چهارچوب حقوقی، ضامنی برای کودکان باشد؟
در گزارشی دیگر علی مهتدی در گفتوگو با چند دانشآموز پیشین که در دوران تحصیل مورد تنبیه بدنی قرار گرفته بودند و همچنین چندین معلم و مدیر با سابقه در آموزش و پرورش ایران، خشونت علیه دانشآموزان را از نظر تاریخی مورد بررسی قرار داده. طبق این گزارش زمزمههای ممنوعیت تنبیه بدنی در ایران از زمان مشروطه به گوش میرسید. اما چه روندی در این سالها طی شده است؟
در نهایت، کامبیز غفوری مساله تنبیه بدنی را در قوانین کشورهای مختلف جهان بررسی کرده است. تنبیه بدنی که از قرون وسطی وجود داشت و تا نیمههای دوم قرن بیستم با قدرت و بدون ممنوعیت بر بدن دانشآموزان اعمال میشد. در این گزارش بررسی حقوقی کشورهای گوناگون در قارههای مختلف جهان صورت گرفته تا مشخص شود چه روندی طی شده که هماکنون در برخی کشورها تنبیه بدنی دانشآموزان جرم شناخته میشود اما هنوز هم در برخی جغرافیاها این خشونت آشکار، پنهانی به حیات خود ادامه میدهد.
نشریه شماره ۳۳ «حقوق ما» را میتوانید از این لینک دریافت کنید:
تنبیه بدنی دانشآموزان