/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

شقایق نوروزی: هدف از حمله شیمیایی به مدارس؛ جلوگیری از کنشگری سیاسی زنان در ایران است

27 آوریل 23 توسط مجله حقوق ما
شقایق نوروزی: هدف از حمله شیمیایی به مدارس؛ جلوگیری از کنشگری سیاسی زنان در ایران است

جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: دختران دانش آموز در طول خیزش سراسری مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۱ و در پیوند با «جنبش زن، زندگی، آزادی»، خلاقیت شورانگیزی از اراده و شجاعت خود را برای تغییر وضعیت موجود و حذف حجاب اجباری به نمایش گذاشتند. استبداد دینیِ حاکم در ایران اما به‌جای پاسخ‌گویی به مطالبات زنان به‌ویژه زنان جوان در ایران، از اواخر پائیز سال گذشته بدین سو، سلسله حملات شیمیایی ادامه‌داری را علیه این دختران در مدارس آغاز کرده است.

با وجود اینکه مدارس به‌ویژه مدارس دخترانه در ایران ماه‌هاست تحت حملات شیمیایی قرار گرفته‌اند، حکومت ایران اما به جای پاسخ‌گویی و معرفی عاملان و آمران این حملات، پیوسته از مسئولیت خود در این زمینه طفره می‌رود.

این‌گفت‌و‌گو را در شماره ۱۹۲ مجله حقوق ما بخوانید

«آیا حمله‌های شیمیایی به مدارس دخترانه را می‌توان سرآغازی برای اعمال محدودیت‌های بیشتر علیه زنان در ایران تلقی کرد؟ آیا این حمله‌ها را می‌توان به حملات گروه اسلامگرای طالبان به مدارس دخترانه در افغانستان که جهت خانه‌نشین کردنِ زنان افغان انجام شد، تشبیه کرد؟ آیا می‌توان حمله به مدارس دخترانه در ایران را با تلاش حکومت ایران برای بی‌چهره سازی و حذف زنان از اجتماع، مرتبط دانست؟»

مجله حقوق ما، با طرح پرسش‌هایی از این دست، با شقایق نوروزی، فعال فمنیست و موسس «صفحه #من_هم ایران» گفت‌و‌گو کرده است.

 

  • به‌نظر شما، حملات شیمیایی به مدارس، به‌ویژه مدارس دخترانه در ایران تا چه میزان با جنبش زن، زندگی، آزادی و همچنین مسأله سرکوب زنان در ایران مرتبط است؟

 

نخست باید این نکته را یادآور شد که حکومت ایران تاکنون، به‌طور مشخص و دقیق اعلام نکرده چه افرادی مسئول حملات شیمیایی به مدارس هستند یا دست‌کم امکانی برای انجام تحقیقات مستقل در این زمینه فراهم نکرده است. در واقع، نظیر بسیاری دیگر از جنایت‌هایی که در طول حیات جمهوری اسلامی روی داده، مسأله حمله شیمیایی به مدارس هم در حال حاضر، جزو پرونده‌هایی است که جزئیات آن دقیقا مشخص نیست.

اگر الگوهای پیشینِ چنین جنایت‌هایی را که در جغرافیای تحت حکومتِ جمهوری اسلامی رخ داده، بررسی کنیم، یکی از موارد حائز اهمیت در چنین جنایت‌هایی، این است که حکومت هرگز اجازه نداده، مستندات دقیق و شفافی از این جنایت‌ها جمع آوری و به افکار عمومی اعلام شود یا هیچ‌گاه اجازه پیگیری از طرف گروه‌ها و افراد قابل اعتماد و مستقل را نداده است.

اما الگوی دیگری که در حملات شیمیایی به مدارس وجود دارد که شائبه سازمان‌یافته بودنِ این حملات به دست جمهوری اسلامی را تقویت می‌کند، این است که این قبیل اقدامات، شباهت زیادی با حملات سریالی علیه زنان در سال‌های اخیر دارد. در حملات پیشینِ سریالی علیه زنان در ایران هم، سران حکومت یا خود به‌طور مستقیم در این حملات نقش داشته‌اند یا نیروهای خودسر و آتش به اختیار آنها این حملات را انجام داده‌اند. البته سران حکومت جمهوری اسلامی همواره در طی سال‌های گذشته، با محکوم نکردن و تحت پیگرد قضائی قرار ندادنِ نیروهایی که در رسانه‌ها خودسر معرفی شده‌اند، از این نیروها حمایت کرده‌اند.

برای نمونه، پس از سخنرانی یک روحانی [سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران] که خواستار برخورد با زنان شده بود، با اسیدپاشیِ نیروهای خودسر، چهره چندین زن از بین رفت.

مسأله این است که از نخستین سال‌های روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، حمله به زنان در ایران وجود داشته است. از همان اولین تجمعات اعتراضی زنان که به صورت گسترده به آنها حمله شد و حتی مورد حمله فیزیکی قرار گرفتند، تا سال‌های اخیر که حملات سازمان‌یافته‌تری مانند اسید پاشی به زنان یا شلیک به صورت، چشم و اندام جنسی زنان در خیزش سراسری ۱۴۰۱ را شاهد بودیم.

 خامنه‌ای [رهبر جمهوری اسلامی] در روزهای اوج خیزش جنبش زن، زندگی، آزادی، نوجوانان را «احساساتی و هیجان زده» خواند و گفت دانش آموزان را ادب کنید.

بنابراین، به نظر من، حملات هدفمند و سازمان‌یافته‌ای در طول حیات حکومت جمهوری اسلامی علیه گروه‌های اجتماعی به‌ویژه زنان همواره وجود داشته است که بر اساس آنها می‌توان نتیجه گرفت که حملات شیمیایی به مدارس دخترانه هم جنایتی است که به دست حکومت ایران انجام شده است.

مسأله حائز اهمیت این است که دانش آموزان دختر، نقش پر رنگی در «انقلاب مهسا» داشتند و این دانش آموزان، با حضور گسترده و بسیار بی نظیر خود، برای اولین بار پس از انقلاب ۱۳۵۷، تصاویری بی‌نظیر از همبستگی زنان بسیار جوان را خلق کردند. در واقع، دختران نوجوان، با اعتراض در محیطی مانند مدرسه، جایی که حکومت ایران امید داشت بتواند این دانش آموزان را کاملا به سربازهای خود تبدیل کند، مقاومت بی مانندی را به نمایش گذاشتند.

اگر همه این موارد را کنار یکدیگر بگذاریم، می‌توان گفت گمانه زنی درباره احتمالِ سازمان یافته بودن حملات شیمیایی به مدارس دخترانه به دست حکومت ایران، بسیار نزدیک به واقعیت است.

این نکته را هم اضافه کنم که همه حملات سازمان یافته علیه زنان در ایران تنها برای حذف زنان از جامعه، انجام شده است. در اینجا منظور از حذف زنان از جامعه، یعنی حذف زنان از فعالیت‌های اقتصادی، سیاست؛ فضاهای عمومی و حتی حذف زنان از فضاهای امن درون خانه‌هاست. حکومت ایران حتی در فضاهایی مانند خانه هم با قوانینی که وضع کرده و با تهدیدها و تنبیه‌هایی که به دنبال این قوانین اعمال می‌کند، به دنبال حذف عاملیت زنان است.

بر همین اساس، حملات سازمان یافته علیه دانش آموزانِ دختر، تنبیه و تهدیدی است علیه زنان بسیار شجاع ایران که با صراحت به علی خامنه‌ای اعلام کرده‌اند که کار او تمام است.

 

  • در یک مقایسه، گروه اسلامگرای طالبان، تا پیش از به قدرت رسیدن، از شیوه‌های مختلفی از جمله حمله شیمیایی و بمب گذاری در مدارس دخترانه افغانستان، برای خانه‌نشین کردنِ زنان افغان استفاده کرد. به‌نظر شما، آیا می‌توان حمله به مدارس دخترانه در ایران را تلاش حکومت ایران برای بی‌چهره سازی و حذف زنان از اجتماع، نظیر آنچه در افغانستان روی داد، دانست؟

 بله، قطعا چنین است. پایه و اساس حکومت‌های اسلامگرای تندرو نظیر جمهوری اسلامی در ایران و طالبان در افغانستان، بر سرکوب زنان و همین‌طور اقلیت‌های جنسی و جنسیتی بنا شده است. چنین حکومت‌هایی با اعمال تبعیض‌های شدید، در جامعه بین گروه مردان و شهروندانی که مرد نیستند، دوگانه‌سازی کرده و با این دوگانه سازی بقا پیدا می‌کنند و ادامه حکومت می‌دهند.

اما نباید از نظر دور داشت که حذف اجتماعی یا بی چهره کردن زنان، صرفا برای حذف فیزیکی زنان از عرصه‌ها و فضاهای مختلف اتفاق نمی‌افتد. نکته مهمی که اینجا وجود دارد و به حملات سازمان یافته به مدارس دخترانه هم مرتبط است، این‌که، حکومت ایران قصد دارد، حضور سیاسی و به بیان دیگر اندیشه سیاسی و کنشگری سیاسی زنان را از اجتماع حذف کند.

در حال حاضر، همه انواع تبعیض‌هایی که علیه زنان وجود دارد، مانند تبعیض اقتصادی و تبعیض حقوقی در خانواده، عدم امنیت برای زنان در جامعه، در نهایت در این راستا اعمال می‌شود که زنان هیچ‌گونه سهم و مشارکتی در قدرت نداشته باشند. بالتبع، قدرت، خود را در مشارکت سیاسی نشان می‌دهد و قرار بر این است که زنان از این بخش کاملا حذف شوند.

در ماه‌های اخیر، یکی از مقامات دولتی در جمهوری اسلامی، در توجیه حملات شیمیایی انجام شده به مدارس اعلام کرد که حکومت ایران، برای تحصیل زنان بسیار تلاش کرده است. باید گفت، مساله این نیست که برای مثال، طالبان اجازه تحصیل دختران در افغانستان را نمی‌دهد و جمهوری اسلامی این اجازه را به زنان داده است. مسأله صرفا یادگیری الفبا برای زنان نیست. (البته حکومت ایران، به انحا دیگر مانند کودک همسری و تثبیت خشونت خانگی، بسیاری از زنان را حتی از مدارس هم حذف کرده است.) مساله اصلی این است که حکومت ایران، سعی می‌کند زنان، به ویژه زنان جوان و دختران نوجوان، به‌هیچ وجه کنشگری سیاسی نداشته باشند. در واقع، حکومت ایران از کنشگری سیاسی زنان هراس دارد.

زنان جوانی که در ماه‌های اخیر تحت حملات شیمیایی قرار گرفته‌اند، در جریان انقلابِ زن، زندگی آزادی، کنشگری جدی سیاسی داشتند و در زمره جدی‌ترین نیروهای این جنبش محسوب می‌شوند. هراس و نگرانیِ سران جمهوری اسلامی هم همین موضوع است و به دنبال آن حملات گسترده شیمیایی به مدارس دخترانه را سازماندهی کرده‌اند. در نتیجه، مساله صرفا حذف چهره زنان از اجتماع به معنای فیزیکی نیست بلکه حکومت ایران قصد دارد جلوی کنشگری سیاسی زنان را بگیرد.

 

  • به‌نظر شما آیا این حمله‌ها می‌تواند سرآغازی باشد برای اعمال محدودیت‌های بیشتر علیه زنان در ایران؟

 همان طور که در پاسخ به پرسش اول به آن اشاره کردم، بررسی الگوی جمهوری اسلامی در سرکوب نشان می‌هد که این سرکوب‌ها ادامه دار خواهد بود. به نحوی که در خبرها آمده، دستگاه‌های دولتی اعلام کرده‌اند به دختران نوجوانی که حجاب اسلامی را در مدرسه رعایت نکنند، خدمات آموزشی ارائه نخواهد داد.

در واقع، چنین رویکردی نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی با وقاحت، حتی در صدد است، ابتدایی ترین حقوق کودکان و نوجوانان یعنی برخورداری از حق تحصیل را هم نقض کند. کما اینکه بارها به طرق مختلف این کار را انجام داده‌اند. این در حالی است که بنا به هیچ دلیلی، نمی‌توان کودکان و نوجوانان را از تحصیل محروم کرد.

بنابراین، نباید فراموش کرد، حکومت ایران حتی به ادعاها و تبلیغاتی که در صدا و سیمای حکومتی در جریان است تا نشان دهد کمی با حکومت طالبان در افغانستان متفاوت است و در ایران، دست کم اجازه رفتن به مدرسه برای دختران وجود دارد، هم زیاد پایبند نخواهند بود و به زودی ممکن است گام‌های بعدی را برای سرکوب شدیدتر زنان بردارند. البته هیچ‌گاه نباید از نظر دور داشت که در برابر سرکوب‌ها، مقاومت زنان هم به طور پیوسته، قوی‌تر و بیشتر شده است. کما اینکه در حال حاضر هم هیچ‌یک از دختران نوجوان، دست از مقاومت برنداشته‌اند و هر روز بر تعداد آنها اضافه می‌شود و روش‌های خلاقانه تری برای مبارزه ابداع می‌کنند.