جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: مسأله گذار مسالمت آمیز به دموکراسی از جمله مهمترین مباحث در جوامع معاصر است. هرچند پروسه گذار ممکن است سالها و دههها بهطول بینجامد اما چگونگی طی شدن این پروسه و تحقق عدالت و رسیدن به جامعهای عاری از خشونت و استقرار دولتی دموکراتیک، از اهمیت بالایی برخوردار است. در این بین، شهروندان و گروههایی سیاسی، نقش اصلی را در تحقق عدالت و برقراری دموکراسی ایفا خواهند کرد.
در ایران اما در حال حاضر، شرایط بهگونهای است که جامعه، پس از چهار دهه حیات حکومت جمهوری اسلامی، با تلنباری از جنایات و کشتار مخالفان مواجه است.
«آیا دستیابی به جامعهای بدون خشونت و اعدام، در ایرانِ پس از سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن خواهد بود؟ چه راهکاری برای لغو مجازات اعدام در ایران وجود دارد؟ همبستهتر شدن جنبشهای دادخواهی چه کمکی به پروسه گذار به دموکراسی در ایران خواهد کرد؟»
این گفتوگو را در شماره ۲۰۲ مجله حقوق ما بخوانید
مجله حقوق ما، برای یافتن پاسخ به این پرسشها، با معین خزائلی، حقوقدان، پژوهشگر و روزنامهنگار گفتوگو کرده است.
من فکر میکنم، چنین شرایطی تنها با دستیابی به عدم تبعیض امکانپذیر است. بدین معنی که جنبشهای مختلف دادخواهی در ایران باید به این نتیجه برسند که با هم برابر هستند و در روند دادخواهی، دستکم برای جامعه، بین آنها تفاوت و تبعیضی از سوی افکار عمومی، رسانهها، گروههای حقوق بشری، سازمانهای بین المللی و سایر کنشگران اعمال نمیشود.
به نظر من، بسیار حائز اهمیت است که این عدم اعمال تبعیض میان جنبشهای مختلف دادخواهی، به یک رویه مشخص و کامل تبدیل شود. ضمن اینکه اساسا میدانیم در دادخواهی، آنچه که بسیار اهمیت دارد، این است که صدای جنبشهای دادخواهی، آنطور که باید و شاید، شنیده شود. در حقیقت، باید شرایطی فراهم شود تا صدای آنها شنیده شود. در نتیجه تنها زمانی این پیوند، میان جنبشهای مختلف دادخواهی فراهم خواهد شد که صدای همه آنها هم به افکار عمومی جامعه و هم به یکدیگر رسیده شود.
اگر گروههای مختلف دادخواهی نسبت به یکدیگر آگاهی و دانش کافی پیدا نکنند، اگر افکار عمومی نسبت به گروههای دادخواهی اطلاع و دانش کافی پیدا نکند، مسلما پیوند برقرار کردن میان جنبشهای مختلف دادخواهی در ایران، بهدلیل تبعیضاتی که ممکن است در بخشهای مختلف اجتماعی- سیاسی ایجاد شود، ممکن نخواهد بود.
مساله دیگر، این است که در شرایطی که دادخواهی در ایران با هزینه [بازداشت و سرکوب] همراه است، مسلما فقط حمایت از یکی از گروههای دادخواه سبب خواهد شد تا صدای جنبشهای دیگرِ دادخواهی آنطور که باید و شاید شنیده نشود. در نتیجه ممکن است این شرایط ایجاد شود که گروهها با یکدیگر برای دسترسی به دادخواهی، به رقابت بپردازند.
اما در پاسخ به این پرسش که آیا همبسته شدنِ این جنبشها میتواند تاثیری بر ادامه دادخواهی و تحقق عدالت داشته باشد؟ باید گفت، مسلما اینگونه است. در کشورهایی که در آنها دادخواهی سابقه دیرینه دارد، شاهد بودهایم که هرچه جنبشهای دادخواهی قویتر شدهاند و با یکدیگر تشکیلات بهتری ایجاد کردهاند، به نتایج مثبتتری هم دست یافتهاند.
برای نمونه، با نگاهی به تاریخ جنبش مادران روسری سفید میدان مایو در آرژانتین، درمییابیم که تنها زمانی صدای آنها شنیده شد که با دیگر گروههای دادخواه، همبسته شدند، و پس از اینکه بر تعدادشان افزوده شد، ظرفیتهای آنها برای دادخواهی هم افزایش بیشتری یافت. ضمن اینکه از آنجائیکه هدف از دادخواهی، کشف حقیقت و تضمین این مساله است که دیگر چنین جنایتهایی تکرار نگردد، همبسته شدن جنبشهای دادخواهی میتواند تاثیر بسیار زیادی برای همراه کردن بیشتر گروههای مختلف ایفا کند.
همانطور که میدانیم، عدالت انتقالی، یک مفهوم حقوق بشری است و هدف از آن، علاوه بر پاسخ به دادخواهی و اجرای عدالت، فراهم آوردن شرایط آرام و مساعد برای انتقال قدرت از یک رژیم ناقض حقوق بشر به حکومتی است که در آن به حقوق بشر به رسمیت شناخته شود و به آن احترام گذاشته شود.
نکته مهم اینجاست که شرایط انتقال قدرت باید از روشهای صلحآمیز و با کمترین میزان خشونت بهوقوع بپیوندد. در نتیجه، آنچه که از اهمیت بالایی دارد، اعمال مجازات علیه جنایتکاران نیست بلکه دستیابی به دادخواهی، بدور از هرگونه خشونت و با استفاده از روشهای صلح آمیز است.
برای دستیابی به این هدف، باید روی این مساله تاکید شود که در عدالت انتقالی، هدف، انتقامگیری نیست بلکه هدف این است که جامعه به آرامشی دست پیدا کند تا دادخواهیِ دادخواهان به سرانجام برسد و صدای آنها هم شنیده شود و جبران خسارت گردد.
در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان جامعه را به این شرایط رساند؟ میتوان گفت، حل این مسأله، به تنهایی از عهده حقوقدانان و وکلا و نظام قضائی برنمیآید و نیازمند یاری همه اقشار مدنی، سیاسی و اجتماعی است. بهویژه رهبران سیاسی، نقش مهمی بر عهده دارند. در واقع، آنها هستند که میتوانند طرفداران خود را درباره اهداف عدالت انتقالی و دلایل پایبندی به اصول آن، اقناع و توجیه کنند. این روشی است که میتوان از آن طریق، جامعهای را بنا کرد که در آن حقوق اساسی بشر رعایت شود. در غیر این صورت، اگر رفتارها و اعمال غیر قانونیای که در ۴۴ سال گذشته شاهد بودهایم، تکرار شود، در آینده هم مجددا با یک نظام خشونتطلب و خشن روبهرو خواهیم شد که برای منافع خود دست به خشونت خواهد زد.
در نتیجه، اقناع جامعه باید از طریق رهبران سیاسی آغاز شود و پس از آن، همه کنشگران و فعالان و گروههای متفاوت، باید بدانند که هدف از عدالت انتقالی چیست و چرا نیاز است در جامعهای مانند ایران، این روند عدالت انتقالی بهدرستی طی شود.
من فکر میکنم یکی از مطالبات اصلیِ جامعه مدنی، کنشگران حقوق بشر، وکلای دادگستری، حقوقدانان و سایر شهروندان، این است که مجازاتهای غیر انسانی که در حال حاضر در ایران وجود دارد از جمله مجازات اعدام و دیگر مجازاتهای بیرحمانه مانند شلاق، قطع عضو و نظایر آن لغو شود.
در دیدگاه من، لغو اعدام و نسخ و لغو تمامی قوانین غیر انسانی، بهویژه مجازاتهای بیرحمانهای که در قوانین موجود گنجانده شده، یکی از اولین تغییراتی خواهد بود که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی و در ورند عدالت انتقالی باید اتفاق بیفتد. مسلما بخشی از جامعه، به دلیل نگاه سنتی یا دلایل دیگر، ممکن است همچنان خواستار اعدام عاملان و آمران جنایتهای جمهوری اسلامی باشد و همچنان بر این مطالبه پافشاری کند اما من فکر میکنم این وظیفه جامعه مدنی و کنشگران و بهویژه رهبران سیاسی مخالف است تا بتوانند لغو مجازات اعدام را در قالب یک مطالبه عمومی درآورده تا مجازات اعدام بهطور کامل از بین برود.
مسلما مقاومتهایی در برابر لغو اعدام خواهد شد اما در نهایت من فکر میکنم بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی این مطالبه محقق خواهد شد و مجازات اعدام بهطور کامل کنار گذاشته میشود.
اگر تاریخ کشورهایی که مجازات اعدام را لغو کردهاند، بررسی کنیم، خواهیم دید که در آن تجربهها، یکی از راههای لغو اعدام، تغییر نظام سیاسی بوده است.
در کشورهایی که در آنها، لغو مجازات اعدام از طریق تغییر نظام سیاسی حاصل شده، این تغییر، دستکم ثمرات خوبی داشته و تجربه موفقی برای جامعه بوده است. هرچند در همان کشورها هم ممکن است اعتراضهایی در برابر لغو مجازات اعدام شده باشد.
مسلما پاسخ به این پرسش، منفی است. بدین معنی که اصولی که برای دادخواهی باید رعایت شود، از جمله کشف حقیقت، جبران خسارت و تضمین اینکه دیگر چنین جنایتی رخ نخواهد داد، هرگز در حکومت جمهوری اسلامی به سرانجام نخواهد رسید
بهنظر من، اما خودِ روند دادخواهی میتواند در کشف ماهیت جنایتهای صورت گرفته بسیار تاثیرگذار باشد. بدین معنی که روند دادخواهی، این ظرفیت را دارد که با استفاده از تلاشهای حقوقیای که وکلا، حقوقدانان، فعالان حقوق بشر و خانوادههای دادخواه انجام میدهند، آنچه که اتفاق افتاده رسانهای شود و به اطلاع عموم رسانده شود. ضمن اینکه ماهیت اصلاحناپذیر نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش افشا کرده و سبب خواهد شد تا خانوادههای دادخواه، فضای بیشتری برای رساندن صدای خود به افکار عمومی و جامعه جهانی داشته باشند.
در نتیجه اگرچه آن نتایج اساسی در دادخواهی، یعنی کشف حقیقت، جبران خسارت و تضمین عدم تکرار در جمهوری اسلامی محقق نخواهد شد اما خود روند دادخواهی به دلیل اینکه سبب میشود ماهیت جنایت افشا شود و فضا را برای رساندن صدای خانوادههای دادخواه فراهم میکند، میتواند نقش مهمی در آماده سازیِ جامعه برای طی کردنِ پروسه عدالت انتقالی فراهم کند.