/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

کودکانی در انتظار مشتری

16 سپتامبر 15 توسط آیدا قجر
کودکانی در انتظار مشتری

خرید و فروش کودکان در ایران مساله‌ی تازه‌ای نیست، آن‌ها سال‌هاست که در حاشیه‌های شهر یا در شهرهای بزرگ به مبلغ ناچیزی فروخته می‌شوند؛ کودکانی که بدون کودکی کردن به ناگاه بزرگ می‌شوند، به کار گماشته شده یا تن‌شان به میدان هوس‌رانی دیگران تبدیل می‌شود. نوشتن از این معضل اجتماعی اما هیچ منبع مستند آماری ندارد و صرفا واقعیتی را یادآوری می‌کند که هر روزه در کوچه و خیابان‌های شهرهای ایران، تکرار می‌شود. 

مهم‌ترین عامل فروش کودکان، فقر مالی‌ است. خانواده‌هایی که به دلیل مشکلات مالی، نوزادان یا کودکان خود را به فروش می‌رسانند و گاه در ازای آن‌ها تنها به اندازه‌ی مصرف مواد مخدر آن‌هم برای چند شب پول به دست می‌آورند. برخی نیز کودکان را برای بهره‌بری جنسی در ازای پول در اختیار دیگران قرار می‌دهند؛ کودکانی که تن‌شان برای چند ساعت یا یک روز برای آزار جنسی اجاره داده می‌شود. این کودکان پس از فروخته شدن یا به عنوان کارگر در کارگاه‌ها و معادن به کار گماشته می‌شوند یا از آن‌ها در پورنوگرافی استفاده می‌شوند. بسیاری نیز برای خرید و فروش مواد مخدر به کار گرفته می‌شوند.

بیشتر این کودکان یا برای گدایی و کار در خیابان خریداری می‌شوند یا برای قاچاق، بسیاری نیز تن‌شان هزینه‌ی این فروش انسان می‌شود. برخی از آن‌ها اما به عنوان بدهی به طلب‌کار پرداخت می‌شوند یا به ازدواج طلب‌کار یا اقوام او در می‌آیند. قیمت آن‌ها از صد هزار تومان تا ۱۰ میلیون تومان تفاوت دارد؛ معضلی که البته نه در آمارهای رسمی جمهوری اسلامی وجود دارد و نه در معضلاتی که دولت‌مردان را به خود مشغول کرده باشد.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده، فروش نوزاد در بیمارستان‌های دولتی بالاست و نوزادانی که یا ناخواسته به دنیا آمده‌اند یا خانوده‌شان در شرایط مالی اسف‌باری هستند، از ۳ تا ۱۰ میلیون تومان به فروش می‌رسند. دلالانی در این بیمارستان‌ها حضور دارند که زنانی را که ممکن است تمایل به این کار داشته باشند شناسایی می‌کنند. دختران جوانی که کودکی ناخواسته را باردار هستند یکی از هدف‌های اصلی این دلالان هستند. وعده‌ی آن‌ها به مادران این نوزادان، واگذاری آن‌ها ه خانواده‌های نابارور است اما بسیاری از این نوزادان به عنوان وسیله‌ای برای تحریک عاطفه‌ی مردم در گدایی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

به غیر از نوزادان، بسیاری از کودکان کاری که اگر سر بچرخانیم در شهرهای مختلف ایران بر سر هر چهارراه و در هر کوچه و خیابانی دیده می‌شوند نیز از جمله کودکانی هستند که از پدر و مادرهایشان خریداری شده یا اجاره گرفته‌ شده‌اند. پیش‌تر خبرگزاری مهر با انتشار گزارشی خبر داده بود که کودکان برای گدایی تا ماهی ۱ میلیون تومان اجاره داده می‌شوند. رضا جهانگیری‌فر، معاون توسعه خدمات اجتماعی شهرداری نیز از کاهش سن گدایی در ایران خبر داده بود که «از نوجوانی به کودکی رسیده است».

شرایط نگهداری این کودکان نیز طبق گزارش‌های منتشره، نامناسب توصیف شده است به طوری‌که آن‌ها را به شکل گروهی اسکان می‌دهند و از صبح تا شب مجبور به کار هستند. این کودکان به جای آن‌که به تحصیل مشغول شوند، هویت و آینده‌ی خود را در خیابان‌هایی می‌جویند که به شکل روزانه آن‌ها را در معرض بدترین خطرها قرار می‌دهد. اجاره‌ی این کودکان برای گدایی معادل ۲۰ تا ۳۵ هزار تومان در روز است.

یکی از این خطرها، سواستفاده جنسی از کودکان است. در مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ که محل مبادله‌ی مواد مخدر است، برخی از کودکان حتی به ازای فروش بیشتر به عنوان اشانتیون برای چند ساعت در اختیار خریدار قرار می‌گیرند تا از بدن آن‌ها استفاده‌ی جنسی حاصل شود.

یکی از مددکارانی که فعالیت خود را به این گروه از کودکان اختصاص داده به حقوق ما گفت که متاسفانه این کودکان باور کرده‌اند که وظیفه‌شان کسب درآمد به وسیله‌ی تن‌ دادن به سواستفاده جنسی است: «ما پرونده‌هایی داشتیم که دختران به ازای فروش بیشتر الکل و مواد مخدر به خریداران پیشنهاد می‌شوند. انگار که این کودکان و تن‌هایشان جایزه‌ای‌ست که فروشندگان مقرر کرده‌اند. برخی از این کودکان نیز در ازای یک شیشه لاک ناخن یا یک وعده غذا در حالی تن به قربانی شدن می‌دهند که هیچ علمی از عواقب آن ندارند.

این مددکار همچنین از کودکانی خبر داد که خانواده‌های‌شان آ‌ن‌ها را نمی‌پذیرند: «بعضی از خانواده‌هایی که خودشان کودکان را برای کار به خیابان فرستاده‌اند پس از آن‌که مطلع می‌شوند فرزندشان در همین خیابان مورد آزار و سواستفاده جنسی قرار گرفته، از پذیرفتن آن‌ها خودداری می‌کنند. این خانواده‌ها آبروی خود را در خطر می‌بینند؛ در نتیجه یا فرزندانشان را برای همیشه به خیابان می‌فرستند یا آن‌که آن‌ها را می‌فروشند. اگر فرزند دختر باشد مشکل بدتر است چون به خیال این خانواده‌ها در چنین حالتی نخواهند توانست دخترشان را به ازدواج کسی درآورند. پس بار مالی اضافی نمی‌خواهند و با فروش آن‌ها پول هم در می‌آورند».

برخی گزارش‌ها نیز حاکی از فروش کودکان در شهرهای مرزی و جنوبی ایران است. در این شهرها کودکان در بیشترین حالت به مبلغ ۵ میلیون تومان فروخته و به کشورهای خلیج فارس فرستاده می‌شوند. به گفته خبرنگاری که چندین سال در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مشغول به کار بوده، خانواده‌هایی که این کودکان را از دلالان خریداری می‌کنند، یا آن‌ها را به فرزندی قبول می‌کنند یا به همسری.

کودکان و حتی نوزادان در شهرهای جنوبی ایران توسط دلالان خریداری شده و به کشورهای عربی خلیج فارس فرستاده می‌شوند. در بیشتر موارد دختران تا زمان بلوغ نگهداری می‌شوند و سپس به ازدواج مرد خانواده در خواهند آمد. مواردی نیز وجود داشته که خانواده‌ای پس از خرید کودک از ایران، او را به فرد دیگری فروخته‌اند. با این حال کسی غیر از خود این کودکان از جزییات ماجرا و آن‌چه در این خرید و فروش‌ها بر آن‌ها می‌گذرد، خبر ندارد.

در میان کودکانی که هر روزه در گوشه و کنار ایران خرید و فروش می‌شوند، شمار بالایی از کودکان افغان نیز وجود دارند که بیشتر آن‌ها برای کسب درآمد از افغانستان به این کشور قاچاق شده‌اند. کودکانی که در خانه‌‌های تیمی زندگی می‌کنند و مرتب از سوی هم‌خانه‌های خود مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند. بنا به گزارش کمیسیون حقوق بشر أفغانستان، قاچاق کودکان به ایران در سال جاری ۱۰ درصد افزایش داشته است.

آماری که این کمیسیون و البته مقامات افغانستان ارایه کرده‌اند بر اساس شمار کودکانی‌ست که از ایران به افغانستان فرستاده شدند؛ وگرنه آمار و رقم مشخصی از این نوع قاچاق وجود ندارد. بر اساس گزارش این کمیسیون در ۹ ماه نخست سال جاری خورشیدی ۸ هزار کودک از ایران خارج و به افغانستان برگردانده شده‌اند.

انستیتو جنگ و صلح نیز در گزارشی که ماه مارس سال ۲۰۱۱ منتشر کرد، خبر داد که «این کودکان مدتی که در کمپ ترانزیت برای پس فرستاده شدن نگهداری می‌شوند مجبور به کار کردن شده و به آن‌ها غذا نیز داده نمی‌شود. آن‌ها همچنین در محل بزرگ‌سالان نگهداری می‌شدند که این مساله کودکان را در معرض خطر بیشتری قرار می‌دهد».

برخی از این کودکان در حالی به افغانستان فرستاده می‌شوند که تا به حال در این کشور زندگی نکرده و والدین‌شان در ایران هستند. عبدالمجید ۱۲ ساله یکی از این کودکان است: «هر شب خواب می‌بینم که والدین و خواهر و برادرانم در جست و جوی من هستند و هر روز صبح گریان از خواب بیدار می‌شوم».

در سال گذشته گزارشی از «دروازه غار» تهران در روزنامه "اعتماد" سر و صدای بسیاری به همراه داشت و واکنش رسانه‌های داخلی و خارجی را برانگیخت. در این گزارش پرده از خشونت پنهان دیگری علیه کودکان برداشته شده؛ خشونتی که در دروازه غار تهران، هر روز به وقوع می‌پیوندد و کودکان حتی برای چند صد هزار تومان به اجاره گذاشته می‌شوند. خرید و فروش کودک در این منطقه امری پذیرفته شده است و نیاز مالی حرف اول را می‌زند.

اما این گزارش و سر و صدای چند روزه‌ی رسانه‌ها در این خصوص مورد نقد بسیاری از فعالان حقوق کودک قرار گرفت؛ چرا که آن‌ها معتقد بودند این مساله صرفا به جنجالی رسانه‌ای تبدیل شده و مسوولان جمهوری اسلامی نیز این معضل اجتماعی را مورد بررسی و رسیدگی قرار نمی‌دهند. این گروه باور دارند که با برخوردهای امنیتی نمی‌توان به این معضل پایان داد. آن‌ها به تخریب "خاک سفید" و "اتابک" اشاره دارند که اگرچه امروز به ویرانه‌ای تبدیل شده اما همچنان کودکان در خرابه‌های دیگر به فروش می‌رسند و این مساله رو به افزایش است.

در سال ۱۳۸۵ اما اصفهان یکی از بزرگ‌ترین و پر سر و صداترین پرونده‌ها را در این خصوص داشت. در آن سال باندی در این شهر کشف شد که به مدت ۷ سال فعالیت داشت. اعضای این باند پس از بازداشت به فروش ۱۴۵ نوزاد اعتراف کرده بودند. در باند آن‌ها یک پزشک، سه ماما، سه پرستار و دو کارمند ثبت احوال فعالیت می‌کردند. ماماها فروشنده و زوج‌های نابارور را شناسایی می‌کردند و زن باردار نیز در کلینیک شخصی پزشک این گروه بستری می‌شد. این پزشک پس از به دنیا آمدن کودک، برای او گواهی تولد جعلی با مهر بیمارستان یا زایشگاه تهیه می‌کرد و دو کارمند ثبت احوال نیز شناسنامه‌ی آن‌ها را به اسم خریداران صادر می‌کردند. قیمت هر نوزاد در آن پرونده ۱۰ میلیون تومان ذکر شده بود که ۱ میلیون تومان آن به فروشنده‌ها می‌رسید.

به گفته اعضای این باند بیشتر مشتری‌ها از اهالی کشورهای خلیج فارس بوند و بیشتر نوزادان دختر می‌خواستند که قیمت‌شان از پسرها ۱ میلیون تومان بیشتر بوده است. در برخی موارد نیز این باند به خانواده‌ها می‌گفتند که فرزندشان در حین زایمان فوت کرده و به شکل «فله‌ای» همراه با دیگر کودکان فوت شده به خاک سپرده شده است؛ در حالی‌که این نوزادان فردای تولد به فروش می‌رسیدند.

اگرچه گزارش‌های مستند در خصوص خرید و فروش کودکان یا آمار دقیقی از این معضل اجتماعی وجود ندارد؛ اما عدم وجود این مستندات هرگز نمی‌تواند نافی از بین رفتن تن و روح کودکانی باشد که تمام موجودیت‌شان در چندین برگ اسکناس رنگی خلاصه می‌شود.