علیاصغر فریدی؛ مجله حقوق ما: سیل به خودی خود چیز بدی نیست، اما آن چیزی که خطرناکش میکند، نحوه مواجهه ما انسانها با آن است. اگر در مسیر سیلاب ساخت و ساز نکنیم، اگر حریم و بستر رودخانه را محترم بشماریم و راه آب را همیشه باز نگاه داریم، میزان خسارتهای سیل بسیار کمتر خواهد بود. اگر بتوانیم با روشهای آبخوانداری و آبخیزداری سرشاخهها را مدیریت کرده و بخشی از آب را جذب کنیم و موجب رسوب قسمت بزرگی از مواد معلق درون سیل بر سطح زمین شویم، عملا بر خلاف جهت فرسایش و تخریب گام نهادهایم. دولت با سیاستهایش در بخش کشاورزی و شهرسازی از بزرگترین عوامل تخریب و همینطور خشکسالی انسانساخته در ایران است، اما بخش غیردولتی هم با همراهی و اجرای خواستههای دولت تبدیل به شریک ساختار حاکم در تخریب سرزمین شده است.
عبارات بالا، بخشی از گفتههای نیک آهنگ کوثر، زمینشناس و روزنامهنگار فعال محیط زیست و حوزه آب است. مجله حقوق ما در مورد عدالت محیط زیستی و سیلهای اخیر در ایران، با این زمین شناس گفتوگو کرده است.
این گفتو گو در شماره ۱۷۷ مجله حقوق ما منتشر شده بود
فکر میکنم در درجه اول مقامهای جمهوری اسلامی اصرار عجیبی در اثبات بیشعوری خود دارند. از آیتالله خامنهای گرفته تا مدیران درجه چندم، وقتی واقعیتهای جهان را نادیده میگیرند و بر اساس ایدئولوژی غیرمنطقی حاکم تصمیم میگیرند و حقوق نسلهای بعدی را هم نفی و نقض میکنند، این سوال در ذهن من شکل میگیرد که چگونه بخشی از جامعه به خودش برای رای دادن به این موجودات میبالد؟ هر بار کتاب "آیشمن در اورشلیم" هانا آرنت را ورق میزنم به این میاندیشم که قدرت گرفتن نابکاران در خلاء صورت نمیگیرد و وظیفه ما آگاهیبخشی به جوانترها و آیندگان برای دوری از خطاهای نسلهای گذشته است. سالها است که آب و بهداشت جزو حقوق بشر محسوب میشود و ایران به عنوان امضا کننده میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باید به این مساله پایبند باشد، اما توزیع آب سالم و لازم به شهروندان در کشور ما همیشه عادلانه نیست و حتی در سرزمین ثروتمندی مثل خوزستان، فقر آبی بیداد میکند. نقض عدالت محیط زیستی در کشور ما به قیمت زجر گروههای ضعیفتر اجتماعی تمام میشود و تنها اقلیتی منتفع میشوند که اتفاقا از پیروان بیرقیب رهبر جمهوری اسلامی هم هستند. هر چه ناآگاهی عمومی کمتر شود، شرایط برای حاکمیت سختتر خواهد بود.
خشکسالی در کشور ما بیش از هر چیزی ساخته دست انسان است. ما بدون توجه به شرایط اقلیمیمان از منابع طبیعی بهرهبرداری کردهایم. در سرزمینهای خشک و نیمهخشک، سیل یک واقعیت است که معمولا تلخیاش نصیب مردم میشود. فرسایش خاک و تخریب دشتها و شهرها امنیت اقتصادی و روانی بخش بزرگی از مردم را تهدید میکند. اما اگر راهکارهای مدیریت سیل و مهار آن را بشناسیم و اعمال کنیم، هم مانع هدر رفت خاک میشویم و هم آب را میتوانید ذخیره کنیم. تغذیه مصنوعی با استفاده از سیلاب بر پهنههای آبرفتی با نام "آبخوانداری" شناخته میشود و امکان اجرای آن در ۱۵ میلیون هکتار وجود دارد و بر أساس محاسبات میتوان سالانه حدود ۴۲ میلیارد متر مکعب را به این طریق به ذخایر آبی کشور افزود. با توجه به اینکه هزینه چنین کاری بسیار پایینتر از سدسازی و روشهای سازهای است، این پرسش مطرح است که چرا دستگاههای دولتی و حکومتی آن را تا کنون اجرا نکردهاند؟ پاسخ ساده اما تلخ به این پرسش، عدم امکان انجام دزدیهای بزرگ در مقایسه با سدسازی و طرحهای انتقال آب چند صد هزار میلیارد تومانی است. شرکتهای مشاور و پیمانکاران به پروژههای گرانقیمت معتاد شدهاند و نبود حسابرسی دقیق باعث شده که این اعتیاد از حد بگذرد.
سیل زمانی رخ میدهد که بعد از بارانی شدید، زمین امکان جذب آب را نیابد و روانآب قدرت زیادی پیدا کند و اگر در مسیر خود، موادی در حد و اندازه رس و لای و ماسه و شن هم به روانآب اضافه شود (بهویژه در اثر فرسایش) قدرت تخریبی سیل بهشدت افزایش مییابد. سیل باعث رسیدن این مواد معلق به دشتها و حتی تشکیل دشتها شده است، چرا که آب سیالی است که بخش قابل توجه مواد فرسایش یافته را از کوهستانها با خود آورده که در دشتها رسوب کردهاند. پس سیل به خودی خود چیز بدی نیست، اما آن چیزی که خطرناکش میکند، نحوه مواجهه ما انسانها با آن است. اگر در مسیر سیلاب ساخت و ساز نکنیم، اگر حریم و بستر رودخانه را محترم بشماریم و راه آب را همیشه باز نگاه داریم، میزان خسارتهای سیل بسیار کمتر خواهد بود. اگر بتوانیم با روشهای آبخوانداری و آبخیزداری سرشاخهها را مدیریت کرده و بخشی از آب را جذب کنیم و موجب رسوب قسمت بزرگی از مواد معلق درون سیل بر سطح زمین شویم، عملا بر خلاف جهت فرسایش و تخریب گام نهادهایم. دولت با سیاستهایش در بخش کشاورزی و شهرسازی از بزرگترین عوامل تخریب و همینطور خشکسالی انسانساخته در ایران است، اما بخش غیردولتی هم با همراهی و اجرای خواستههای دولت تبدیل به شریک ساختار حاکم در تخریب سرزمین شده و اینجا است که باید نقش بیشتری در آگاهی دادن به کشاورزان و روستاییان بازی کنیم تا حداقل دولت را در نابودی منابع آب زیرزمینی و خاک همراهی نکنند. برداشت آب اضافه از سفرههای آب زیرزمینی و تخریب مراتع و تغییر کاربری جنگ و مرتع و تبدیلش به اراضی کشاورزی باید "گناه کبیره" معرفی شود! آبیاری بیدر و پیکر و فراهم آوردن امکان تبخیر بیجای آب با ارزش چیزی از ارتکاب جرم ندارد.
هر جایی موجودی آب سالم کمتر از نیاز باشد، شاهد بروز تنش خواهیم بود، در نتیجه ممکن است در مناطقی در شمال کشور و در حاشیه دریای مازندران هم به مناطق بسیار مواجه شویم که دچار تنش آبی هستند. در برخی تقسیمبندیها از نظر حجمی به ماجرا نگاه میشود، مثلا اگر میزان منابع آب تجدیدپذیر در سال به ازای هر شهروند از ۱۷۰۰ متر مکعب کمتر شود، بحث تنش پیش میآید اما از منظر کیفی، اگر کمیت هم بسیار زیاد باشد اما مردم امکان استفاده از آن آب را نداشته باشند واز فقر آبی رنج ببرند، با موقعیتی نابسامان مواجهیم. حکومت با توجه بر تشویق کشاورزان به کاشت محصولاتی آب-بر و عدم جبران کاستیهای سفرههای آب زیرزمینی و هدر رفت آب و غذا، در تشدید تنش آبی و نهایتا، ورشکستگی آبی نقش اصلی را بازی میکند. در سه دهه گذشته، کسری سفرههای آب زیرزمینی کار را به جایی کشانده که بخت زندگی کردن در اکثر نقاط کشور سال به سال کمتر میشود و نشست زمین به واسطه اضافه برداشت از آبخوانها باعث تشدید مهاجرت از شهرهای زیادی در فلات مرکزی ایران خواهد شد.
سدسازیهای ترکیه وقتی با تغییر در جریان آب رودهای دجله و فرات همراه شد، بی آبی را در نواحی مختلف سوریه و عراق را هم تشدید کرد و نتیجه چنین روندی کاهش رطوبت سطح خاک و فراهم شدن شرایط فرسایش در این مناطق شد. بادهای شدید ذرای در حد رس را از این دشتها به دوردستها منتقل میکنند. این ریزگردها سلامت بسیاری از شهروندان ایرانی را به خطر انداختهاند ودولت جمهوری اسلامی با وجود اطلاع از دستکاریهای ترکیه در بالادست دجله و فرات، هیچگاه در روند ساخت این سازهها با ترکیه برای تضمین جریان طبیعی این رودها وارد گفتگو نشد، چون خیال میکرد ربطی به ایران نخواهد داشت. اما با توجه به اینکه ایران و عراق و ترکیه و سوریه در حوضه آبریز بزرگتر خلیج فارس و به ویژه در زیرحوضه دجله مشترک هستند، سرنوشت مشترکی هم دارند که ترکیه بدون توجه به آثار محیط زیستی و اجتماعی و اقتصادی رفتارهای سازهمحور مدیریت آبش، عدالت محیط زیستی را نقض کرده است.