سام خسرویفرد؛ مجله حقوق ما: آیا شما هم این منظره را از نزدیک و به چشم دیدهاید؟ بله. شما که این نوشته را میخوانید، آیا دیدهاید رودخانهای خروشان از پس کوه با شیبی ملایم جاری شود پیچ و تابی به خود بدهد و در انتهای افق راهش را بگیرد و برود و محو شود؟ صدای ممتد جاری شدنش در هوا بپیچد و آواز کاکلیها و جیغوداد جیجاقها و بانگ جلُجُلِ رمهها را در خود فرو ببرد و محو کند.
آنگاه شما، بله شما که این خطوط را میخوانید، زیر سایه بلوطی نشسته باشید که نفسی تازه کنید از پیادهروی یا فعالیت روزانه و بخواهید عرق از تن، خشک کنید در کنار پیالهای چای و لقمهای نان. همزمان بوی خاک نمخورده به مشامتان و خشخش ِعلفهای خشک که باد، لایبهلایشان میپیچد به گوشتان برسد. چشمها را ببندید و ریههایتان را پر کنید از هوای پاک و پر از عطر طراوت و طبیعت. بعد، به پشت دراز بکشید و آسمان آبی با لکههای ابر سفید را از لابهلای شاخهها و برگهای بلوط تماشا کنید و با خود بگویید: مگر میشود این همه آرامش را یکجا تجربه کرد؟ لمس کرد؟ با تکتک سلولهای بدن حس کرد؟
این مطلب در شماره ۱۷۹ مجله حقوق ما منتشر شده بود
شما که این مقاله را میخوانید آیا از نزدیک و به چشم، چنین منظرهای را دیدهاید؟ در چنین هوایی استنشاق کردهاید؟ آن هم در غرب کشور؟ در جایی که درختان بلوط، پوشش گیاهی غالب را تشکیل میدهد و از لابه لای درهها تا کمرکش کوهها، ایستاده و استوار، شاخهها را همچون دستانِ مشغول نیایش، رو به آسمان گرفتهاند. این گنج هستیبخش را آیا به چشم و از نزدیک دیدهاید؟ اگر دیده باشید میدانید سرنگون کردن هر درخت در زاگرس و هر جای دیگر ایران چه غمناک است و اندوهگُستر. شما که پا به صحرا گذاشتهاید، میدانید نابودی درخت، یعنی نابودی زندگی، همچنان که نابودی آب، نابودی درخت و جنگل و زندگی است. نمیشود به دامان طبیعت رفت و در آغوشش آرمید و نابودیاش را دید و بیحس و بیخیال و بیتفاوت بود. برای شما که بیحس و بیخیال و بیتفاوت نیستید، خلاصه بگویم: حال جنگلهای زاگرس خوش نیست. اما چرا و چگونه؟ اگر میخواهید جزییات بیشتر را بدانید یا اگر میخواهید قدمی برای حفظ جنگلها بردارید، این مقاله برای شما نوشته شده است.
بلند بالا و وسیع چون زاگرس
برای آگاهی بهتر از این که طی بیش از چهار دهه فساد چگونه خنجر مدیران ناکارآمد، کالبد جنگلهای زاگرس را شرحهشرحه کرده است، باید آن را شناخت. البته که یک نفر آن هم در یک مقاله، هر قدر بلند و طولانی، نمیتواند همه داشتههای طبیعی این عرصه وسیع را معرفی کند که برای هر گوشه و هر جزئی از آن، کارشناسان و صاحبنظران بسیاری، کتابها و مقالهها نوشتهاند. با این حال میتوان، سیمایی کلی از زاگرس و جنگلهای آن ارائه کرد و نشان داد که چه گنجی در غرب کشور رو به نابودی است.
رشته کوههای زاگرس از جنوب و جنوب غرب کشور تا شمال غرب امتداد دارد و در نهایت به جنوب شرق ترکیه و شمال عراق میپیوندند. این رشته کوه چون دیواری در غرب کشور ایستاده و در ۱۲ استان ایران خود را گسترده است.
رویشگاه زاگرس با بیش از دو هزار و سه گونه گیاهی و گستردگی در ۱۱ استان، یکی از پنج رویشگاه اصلی ایران است. چهار رویشگاه دیگر، ایران و تورانی، خلیجفارس و دریای عمان، هیرکانی و ارسبارانی نام گرفتهاند. گرچه وسیعترین ناحیه رویشی کشور، ایران و تورانی است اما رویشگاه زاگرس با حدود شش میلیون هکتار از سایر رویشگاهها پوشش جنگلی وسیعتری دارد که بیش از ۴۰ درصد جنگلهای کل کشور را شامل میشود.
علاوه بر این، سهم تولید آب زاگرس در مقایسه با سایر نقاط کشور چشمگیر است: حدود ۴۰ درصد کل آب ایران از رشته کوههای زاگرس تامین میشود. میانگین نقاط مختلف زاگرس از ۲۵۰ تا ۱۰۰۰ میلیمتر در سال متفاوت است که همراه با تغییر ارتفاع، تنوع اقلیمی را نیز در این عرصه بوجود آورده است. همین تنوع و گوناگونی را میتوان در جوامع انسانی دید؛ عرب، لر، فارس، کرد و ترک با فرهنگها و آداب و سنن خاص خود در زاگرس زندگی میکنند. جمعیت زاگرسنشینانان ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر برآورد شده است. زاگرس را در برخی منابع به سه بخش شمالی، میانی و جنوبی و در برخی دیگر به سه بخش مرتفع، چینخورده و چیننخورده تقسیم کردهاند.
بر اساس تقسیمبندی نخست، بخش شمالی از جنوب شرق ترکیه و شمال عراق شروع میشود و بخشهایی از آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام را در بر میگیرد. بخش میانی عبارت است از: همدان و عرصههایی از استان مرکزی، قسمتهای غربی استان اصفهان، منطقه وسیعی از چهار محال و بختیاری، لرستان و ارتفاعات شمالی خوزستان. استانهای فارس، کهگیلویه و بویراحمدی، بخشهای جنوبی استان اصفهان و چهارمحال بختیاری، ارتفاعات شرقی استان بوشهر و مناطق مرتفع استان هرمزگان، زیر عنوان زاگرس جنوبی تقسیمبندی شدهاند.
تقسیمبندی زاگرس به سه بخش مرتفع، چینخورده و چیننخورده، از منظر زمینشناسی انجام شده و مبنای آن وجود گسلهای این منطقه است.
قللِ مرتفعِ رشته کوهِ زاگرسِ بزرگ، پر شمارند. رشته کوه دنا با بیش از ۵۰ قله بالای چهار هزار متر در مسافتی به طول ۸۰ و عرض ۱۵ کیلومتر چون سدی در برابر ریزگردهای کشورهای همسایه ایستادهاند. بیدلیل نیست که این منطقه را بام ایران میگویند (برخی، شهرکرد را بام ایران نامیدهاند. اما اگر معیار ارتفاع باشد، شهرهای دیگری نیز در زاگرس هستند که از شهرکرد مرتفعترند مثل فریدونشهر، سمیرم یا کوهرنگ).
شما، بله شما، اگر با صبر و حوصله تا اینجای مقاله را خواندهاید پس به زاگرس علاقمندید و دانستن درباره زاگرس را ضروری میدانید. شاید این اطلاعات کلی و عمومی را از قبل هم میدانستید اما قرار است در این مقاله به نکات دیگری هم اشاره شود، و در نهایت این که شما چگونه میتوانید برای تغییرِ هر چند اندک قدمی بردارید. پس همچنان به همراهیتان با این مقاله ادامه دهید.
سرد و افسرده چون قلب زاگرس
البته که کوهستانهای زاگرس از سردترین مناطق ایران است. اما سردی و فرسودگی ناشی از نابود کردن جنگلهای این عرصه از جنس دیگری است. چند سالی است که درختان بلوط زاگرس، دچار زوال و مرگ زودرس شدهاند.
جنگل، بومسازگان پیچیده و پویایی است که اگر دخالت و اختلالی در آن ایجاد نشود همه اجزایش درست در جای خود قرار دارد و با هم در نظم و تعادلاند. اما ممکن است تحت تاثیر عوامل طبیعی یا انسانی مخرب این تعادل بهم بریزد؛ عواملی نظیر خشکسالی یا دست بردن در مسیر رودخانهها، طوفانهای شدید یا قطع بیش از حد درختان.
بلوط، گیاه غالب جنگلهای زاگرس، سازش اکولوژیک و بردباری زیادی در برابر تغییرهای محیط دارد. درختان جنس بلوط با یکدیگر متفاوتند و این تفاوت به ارتفاع (۶۵۰ تا ۲۴۰۰ متر از سطح دریا) و نیز اقلیم (مرطوب، نیمه مرطوب یا نیمه خشک) بستگی دارد. هر چه اقلیم خشکتر باشد درختان کوچکتر و کوتاهتر میشوند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در نواحی زاگرس تا کنون پنج گونه مختلف بلوط شناسایی شده است که از این تعداد دو گونه بومی و یک گونه انحصاری ایران است. ناگفته نماند با این که بلوطها گیاهانی مقاومند اما به دلیل بهرهبرداریهای بیش از حد، نابودی زیستگاهها و فشارهای محیطی نظیر کمبود آب به شکل چنگالی در میآیند.
بلوطهای ایران درختانی سایهگسترند با قصه پرغصهای از نابودی و «زوال». در ایران از دهه ۸۰ خورشیدی بود زوال بلوطها نظر کارشناسان را به خود جلب کرد و امروز بیش از یکونیم میلیون هکتار از این جنگلها را در سیطره خود دارد. زوال با خشکیدگی در سرشاخهها، شاخهها و در تنه درختان شروع میشود، با ابتلا به بیماری و حمله آفتها ادامه پیدا میکند و در نهایت منجر به خشکیدگی کامل و مرگ درخت میشود. حتما به یاد دارید که همین تابستان خبر حمله پروانههای سفید به جنگلهای بلوط منتشر شد و نگرانی کارشناسان مناطق حساس به زوال بود.
زوال این درختان سابقهای دیرینه دارد. نخستین رخدادهای زوال در سال ۱۷۳۹ و از آلمان به ثبت رسیده است. بعد از آن بود که چندین و چند نوبت دیگر در اروپا تکرار شد. اما وقتی در دهه ۱۹۸۰ پس از حدود دو دهه تداوم و گستردگی، به اوج خود رسید حساسیت جوامع بینالملی را برانگیخت. این ماجرا ابتدا از اواخر دهه ۶۰ میلادی در غرب روسیه و یکی دو سال بعد در رومانی شروع شد و به سمت اروپای مرکزی و غربی پیشروی کرد. تا این که در اوایل دهه ۸۰ میلادی بخش وسیعی از اروپا را در برگرفت. بر اساس این مقاله، «به استناد گزارشهای موجود، اولین عارضههای این پدیده در سال ۱۳۸۵ در جنگلهای ایلام مشاهده شد. پس از آن در سال ۱۳۸۸ با بروز بحران زوال در سطح گستردهتر، بازدیدهای میدانی کارشناسان انجام و نتایج آنها منتشر شد. در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ سطحی معادل ۱۰۰ هزار هکتار از جنگلهای زاگرس بر اثر پدیده زوال بلوط دچار خشکیدگی شد. این عرصه به سرعت افزایش یافت، به طوری که در سال ۱۳۹۳ سطح آلوده به بیش از یک میلیون هکتار رسید. مناطق بروز زوال شامل استانهای ایلام، فارس، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و خوزستان بود.
چرا بلوطهای زاگرس چنین دچار زوال شدند؟ تاکنون در مقالههای علمی دلایل متعددی برای آنها ذکر شده است و مقامهای محلی و کشوری البته انگشت اتهام را طبق معمول رو به آسمان میگیرند و تغییر اقلیم را عامل اصلی معرفی میکنند. گرچه تغییر اقلیم و خشکسالی در بروز این پدیده موثر است اما نمیتوان از دستکاری در بومسازگانهای زاگرس غافل شد. جنگلبُری، نابودی پوششهای گیاهی، زغالگیری از درختان، آتشزدن عمدی جنگلها، چرای مفرط دام، شخم زیر اشکوب درختان و ساده کردن بومسازگان با تبدیل کردن آنها به زمینهای کشاورزی، ساخت سدهای بسیار و اجرای پروژههای انتقال آب همگی باعث شده چرخه طبیعت در این عرصه مختل شود. البته که عوامل زیستی نیز میتوانند در زوال درختان بلوط موثر باشند، عواملی نظیر آفتهای جوانهخوار و برگخوار، قارچها، ویروسها و باکتریها. اما گاهی فراموش میشود که بومسازگانها قابلیت خودتنظیمی دارند، میتوانند تا حدی از خود محافظت و نگهداری کند و شرایط نامطلوب ناشی از حمله بیماریها و آفتها را تغییر دهند. به عبارت دیگر، طبیعت این توانایی را دارد که شرایط نامطلوب را به شرایط مطلوب تبدیل کند، به شرطی که شدت و زمان این شرایط مخرب از تاب و توانش خارج نباشد. پایداری شرایط مخرب در زاگرس (نظیر خشک کردن متمادی سرزمین و از دست رفتن رطوبت خاک) چندان طولانی و پرفشار بوده که درختان بلوط، ناگزیر ایستاده میمیرند. با ضعیف شدن درختان بلوط، آفتها به آن حمله میکنند. چند سال پیش خبر پروانه جوانهخوار بلوط منتشر شد و امسال خبر پروانه برگخوار بلوط.
شبحی سیاه چون بخت زاگرس
گرچه نامش پروانه سفید برگخوار بلوط است، اما چون شبحی سیاه بر زندگی جنگلهای زاگرس سایهای شوم گسترانده است. گونهای که اولین بار ۸۴ سال پیش (حوالی سال ۱۹۳۸) در منطقه رواندوز در عراق کنونی شناسایی شد. اما سابقه مشاهده آن در ایران به سال ۱۳۵۱ و کرمانشاه برمیگردند. به تدریج حضورش به سمت جنوب و دشت ارژن فارس گسترش یافت و چند باری نیز طغیانش به ثبت رسیده است.
این پروانه، بومی زاگرس است. خسارت شدیدی به بلوطها میزند و در برخی موارد تا صد در صد برگ آنها را از بین میبرد. پروانهای چند نسلی و مهاجم است که در دهه ۶۰ و ۷۰ نیز طغیانهایی از آن به ثبت رسیده است. همچنین، در سالهای اوایل دهه ۸۰، در استان لرستان نیز این پروانهها به درختان بلوط خسارت زدند. در سالهای اخیر در شمال استان خوزستان در مناطقی مانند باغملک، ایذه، دزفول و الوار گرمسیری طغیان کرده است. دو سال پیش در استان ایلام در منطقه درهشهر نیز این پروانهها به درختان بلوط حمله کردند.
از آنجایی که پروانه سفید برگخوار بلوط، گونهای بومی است و فقط در زاگرس و آن هم زاگرس جنوبی مشاهده و ثبت شده است، پس تجربهای جهانی برای مبارزه یا کنترل آن وجود ندارد. این حشره، فقط یک نوع بلوط -با نام علمی Quercus brantii- را انتخاب و به برگهای آن حمله میکند. برگخوار بلوط، سال سه نسل دارد ممکن است از اواسط بهار به شکل آفت، طغیان کند. به عنوان مثال در سالجاری (۱۴۰۱) در کهگیلویه و بویراحمد خسارت شدیدی به بار آورد و یکی دو کانون بحرانی نیز در فارس شناسایی شد.
گرچه به صورت طبیعی و بعد از گذشت سه چهار سال به تدریج از جمعیت آنها کاسته میشود اما به دلیل حساسیت جنگلهای بلوط و بروز پدیده زوال، ناگزیر باید روشهای سازگار با محیط را برای کنترل این حشره به کار بست. برخی از پژوهشگران موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، به عنوان روش مبارزه بیولوژیک و سازگار با محیط، تکثیر و رهاسازی نوعی زنبور پارازیتوئید را پیشنهاد دادهاند. افرادی نیز نوعی سم زیستی، موسوم به بیتی را توصیه کردهاند. این سم را از نوعی باکتری (به نام Bacillus thuringiensis) تهیه میکنند که میتواند روی سایر حشرات و موجودات مفید در جنگل نیز اثر منفی بگذارد و برای آنها کشنده باشد. بنابراین این مخاطره به میان میآید که استفاده از سم، رنجوری و ضعف درختان بلوط را افزایش دهد.
پروانه سفید برگخوار بلوط تنها یکی از آفتهای جنگلهای زاگرس است. برگخوارهای دیگر و جوانهخوارهای دیگری نیز در این منطقه وجود دارند که هر سال به صدها هکتار جنگل ناب، خسارت سنگین وارد میکنند.
داد و دهش چون سخاوت زاگرس
شما که این مقاله را تا اینجا خواندهاید، بله شما، شاید بپرسید با این همه بلا و گرفتاری و مصیبتی که بر سر جنگلهای زاگرس نازل شده چگونه میتوانید مفید و موثر باشید و دست یاری به سویش دراز کنید. پیش از آن که به پاسختان برسید، یک نکته دیگر را هم در نظر داشته باشید: جنگلبانان و محیطبانها ایران در هر کجا که باشند، خاصه در زاگرس، با دشواریهای بیشمار دست و پنجه نرم میکنند.
جنگلبانان، کارمندان سازمان جنگلها و مراتعاند و کارشان مراقبت، نگهداری و حفاظت از عرصههای جنگلی، علفزارها و مراتع و همین طور بیابانهاست. محیطبانها اما کارمندان سازمان محیطزیستاند و وظیفهشان حفاظت از حیاتوحش و اکوسیستمهای مناطق تحت مدیریت این سازمان است؛ عرصههایی مشهور به مناطق چهارگانه، شامل پارکهای ملی، پناهگاههای حیاتوحش، آثار طبیعی ملی و مناطق حفاظت شده. این عرصهها ممکن است جنگلی یا مرتعی باشند، تالابی یا رودخانهای، ساحلی، دریایی، بیابانی یا کوهستانی.
یکی از کارهایی که شما، خواننده این مقاله، میتوانید انجام دهید این است که همیار محیطبانها و جنگلبانها شوید. اما شاید بگویید این کار برایتان دشوار است، شاید در شهر یا کشوری دور از چنین مناطقی زندگی میکنید و امکان حضورتان در عرصه، میسر نیست. در این صورت هم اگر بخواهید حتما میتوانید یاریرسان جنگلهای زاگرس باشید. کافی است تشکلها و سازمانهای مردمنهادی را پیدا کنید که در غرب کشور فعالند. با بررسی کارها و سابقه فعالیتهایشان میتوان به آنها اعتماد و حتی از راه دور حمایتشان کرد. این حمایتها میتوانند مادی باشد یا معنوی. جزئیات بیشتر در ارتباط با نوع و شیوه کمکها و حمایتها را میتوان در گفتوگو با آن سازمان مردمنهاد مشخص کرد. برخی ممکن است نیازمند حمایتهای تکنیکی و فنی باشند مثل نیاز به مشورت با افراد متخصص داخل و خارج کشور اما دسترسی به آنها نداشته باشند. حمایتها همچنین میتواند مالی باشد یا حتی تبلیغاتی. تبلیغ کارهایی که آن سازمان مردمنهاد انجام داده خود میتواند درهای دیگری را به رویشان باز کند؛ درهایی که با ناشناخته ماندنشان و نرسیدن صدایشان به گوشی شنوا هیچگاه باز نمیشود. خلاصه این که شما، بله شما که این مقاله را تا پایان خواندهاید هر کجای جهان باشید میتوانید برای طبیعت و محیطزیست ایران مفید باشید، حتی از راه دور.